ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

عنوان مقاله های پذیرفته شده نهایی برای پنجمین همایش روابط عمومی الکترونیک را که نگا می کنم . مقاله خانم گلستانی و خانم دکتر مجیدی با عنوان نانو مدیا و روابط عمومی مجازی جزو این مجموعه مقالاته که در همایش ارائه می شه. خوشحال می شم از اینکه لااقل یک نفر از اون جمع هنوز ارتباطاتی مونده و  می خواد و می تونه برای ارتباطات به صورتی علمی بنویسه. امیدوارم همیشه موفق  باشند.  

نویسندگان مقالات برتر پنجمین همایش روابط عمومی الکترونیک معرفی شدند

برای استاد :ارتباطات به مثابه فن

 

 

از معدود استادهایی بود که قبل از رسیدن به طبقه دوم بلوک بی هم اسمش رو شنیده بودم. آقای دکتر دروس تخصصی را درس می دادن و برای مثل منی که به اندازه نصف کل واحدها هم پیش خورده بودم یک سال دیگر باید می گذشت تا شایسته کلاسش شوم. آقای دکتر سلطانی فر یکی از ارتباطی ترین اساتید دانشکده بودند که ارتباطات به مثابه فن و  حرفه را سالهای سال تجربه کرده بودند . مثالها و نمونه ها و شیوه بحث شان بازتاب این تجربه بود و شیوه کارگاهی و تبیین گرایانه ای  که با استادی برای انتقال مفاهیم و بیشتر از آن ایجاد مهارت در مایی که بین بهشت تئوری های و زمین فضای رسانه ای و ارتباطی کشور معلق بودیم  به کار می بردند بازتاب هدفشان برای تغییر نگاه شاگردان شان به ماهیت ارتباطات بود. شیوه فرایندگرایی که در تدریس انتخاب کرده بود و حذف سایه مبتذل نمره  فضایی را ایجاد نموده بود که همه با علاقه برای یاد گرفتن آن فوتی که باید در پیام دمیده شود تا آنی پیدا کند. مشتاقانه حاضر همه کلاسهایش باشند. امتحان اپن بوک درس را که گذراندیم  فکر می کردیم  اونقدر دل و دستمان قدرت گرفته و اونقدر فوت و فن یاد گرفته ایم که می تونیم  صبحها تو کیهان بنویسیم و شبا تو شرق .آن اعتماد به نفس و چگونگی دیدن واقعیات با ابزار نظری و یافتن الگوهای تکرار شونده در اخبار و پدیده های ارتباطی  و تغییر نوع نگاه به ارتباطات  چیزی بود که الان فکر می کنم  آقای دکتر سلطلنی فرد سعی کرد در دانشجویانش ایجاد  کند.و برای همه ما خود استاد تجسم همه درس ها و تغییراتی بود که ما سعی می کردیم یاد بگیریم  و ایجاد کنیم.

مراجع سیج

سیج یه ای میل فرستاده که دوباره دسترسی  به ۱۶۰ عنوان کتاب مرجعش تو حوزه های مختلف علوم انسانی به صورت رایگان واسه اونایی که تو سایتش ثبت نام کردن ممکنه و می تونن این کتابها را دانلود کنن. بدیش اینکه که کتابها رو باید مدخل به مدخل دانلود کنی و فرمتش هم اچ تی ام اله .در هر صورت  اسب پیش کشییه و....اگه وقت دارین از دست ندین.

باهار

۰۰۰چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید.

سال نو مبارک .


با نوبت شما به انتظار نوبت ما

صادق صبا گزارش مراسم اهدا جوایز ریث جشنواره داخلی بی بی سی جهانی را آنقدر مهم دیده و بهش افتخار میکرده که خودش تهیه کرده که در آن برنامه نوبت شما جایزه بهترین تولید چندرسانه ای را بدست آورده . نوبت شما ایده ساده و حتی مبتذلی دارد که تا شروع نوبت شما عموما بر  فرسایش جذابیت آن برای مخاطبان توسط کانالهای تلویزیونی لس آنجلسی توافق وجود داشت.یک مرد یا احیانا زن با یک گوشی و الو بفرمایید . نوبت شما توانست به همان اندازه میزگردی با شما در سالهای اولش موفق و جذاب باشد و دلیل این جذابیت نه در درونمایه و تم برنامه که در ارائه و فرمت اجرایی آن بود. فرمتی که توانست برنامه را به صورتی چند رسانه ای و مشارکت جو یانه ارائه کند.درک درست از نتایج همگرایی رسانه ها و قابلیت رسانه تلویزیون برای به خدمت گرفتن رسانه های دیگر به عنوان زیر سیستم خود موجب بازنمایی ایده ای کهنه در قالبی جدید شد که توانست توجه و نگاه مخاطبان را به خود جلب کند. تحول دیگری که این برنامه از آن استفاده کرد تحول مفهوم مخاطب است.مخاطب همیشه موجودی مغشوش و با مرزهای مبهم بوده و امروزه این مفهوم مبهم تر است ولی اجماعی کلی برای جهت تغییراتی که در این مفهوم ایجاد شده وجود دارد. امروزه مرز بین مخاطب و کاربر برای غالب رسانه ها رقیق و غیرقابل تشخیص شده است و مخاطب منفعل و حتی فعال کلاسیک تلویزیون قادر به توضیح تمامی علایق و رفتارهای تماشاگران آن نیست تمایل به بازتولید رفتار  فعالانه افراد در محیط های مجازی در رابطه با رسانه های قدیمی.افزایش  متوسط سواد و مهارتهای رسانه ای تماشاگران تلویزیون فرصتی است که می تواند در صورت درک شدن منجر به تولید برنامه های خلاقانه و جذابی با هزینه پایین باشد. که این قابلیت ها مطمئنا برای تلویزیون داخلی بسیار دسترس پذیر تر از بی بی سی لندن است. نمونه موفق استفاده از این قابلیت ها و تغییرات را می شود در برنامه نود دید. که توانسته به نقطه تلاقی مردم و فوتبال تبدیل شود. و نمونه از دست رفته آن برنامه مثلث شیشه ای یا یه همچین چیزی بود که دو سه شب با اجرای رشیدپور پخش شد و به دلیل رای قرمز  مخاطبان به طرح امنیت اجتماعی کل برنامه حذف شد. ایده بسیار ناب و جذابی که می توانست در صورت تداوم و اضافه شدن تجربیات و گرفتن بازخوردها بستر ساز به رسمیت شناختن مفهوم کاربرگرا تری برای مخاطب تلویزیون ایران باشد که به دلیل ساخت مدیریت صدا و سیما و  نوع درک از رسانه و تاثیرات و کارکردهای  آن از بین رفت .هر چند این حذف بیانگر محدودیت های ذاتی رسانه های انحصاری نظام های ایدئولوژیک بود ولی می توان این محدودیت ها با درک واقع بینا نه تری از تغییرات در اکوسیستم رسانه و مخاطب به صورتی آگاهانه تر ی  مراعات نمود. تا چنان فضای بکری در اختیار رقیب قرار نگیرد. و نهایتا اینکه  هنوز کاربر جدید  رسانه در ایران  با هر گرایشی  باید منتظر  پونه و سیاوش و ستار و ... بماند تا نوبتی برای حرف زدن و ابراز وجود و رسمیت داشتن بیابد.

طرح درس نظریه های ارتباطات

((سرآغاز ارتباط  به‌عنوان خطابه ،افلاطون چون نقطه‌ی عطفی در تاریخ خطابه ،ارسطو بنیان‌گذار اولین مدل ارتباطی ،جایگاه پیام در منطق ،شکل‌گیری نظریه‌های ارتباطی با توجه به مدل ارسطو از ارتباط ،خاستگاه نظریه‌های انتقادی در ارتباطات. فلسفه‌ی نقادی:  فلسفه‌ی استعلایی کانت نقد عقل نظری نقد عقل عملی شکل‌گیری روش‌های علمی ورود به عرصه‌ی ارزش‌ها ،نوکانتی‌ها: وندلباند،ریکرت،ماکس وبر.  نقد پوزیتویسم: علوم فرهنگی و علوم تجربی. فلسفه‌ی زندگی وعلوم انسانی دیلتای .مکتب فرانکفورت :لوکاچمارکوزه آدرنو-هورکهایمر-هابر ماس نظریه‌های انتقادی مک‌لوهان

منابع

  1.  باتومور،تام، مکتب فرانکفورت، حسینعلی نوذری، تهران: نشر نی، 1375‌.
  2.  پیوزی ،مایکل، یورگن هابرماس،ترجمه احمد تدین، تهران: انتشارات هرمس،1384.
  3.  آزاد ارمکی،تقی، نظریه‌های جامعه‌شناسی، تهران: انتشارات سروش،1381‌.
  4. هوراکس،کریستوفر، پست‌مدرنیسم و مجازی شدن در نگاه مارشال مک‌لوهان،ترجمه سروناز تربتی و نادر صادقی، تهران: انتشارات گفتمان،1381.
  5. احمدی، بابک،مدرنیته و اندیشه‌های انتقادی، تهران: نشر مرکز،1377.
  6. Elliott,Anthony, Ray,Larry, Key Contemporery Social Theories, MA,USA: Blackwell Publishing, 2003.))

این طرح درس رو که دیدم مطمئن شدم که جزو ورودی ها و خروجی های خوشبخت ارتباطات تو دانشگاه آزاد بودم.که لااقل تو سرفصل های مهم ترین درس تخصصی دوره ارشد یه چیزهایی تو حول و حوش ارتباطات خوندیم. این کشکول معلوماتی که بالا لیست شده فقط می تونه علایق شبه فلسفی یه نفر برای مطالعه آزاد باشه .وگرنه کدوم دانشجو با مسلط شدن به همه این عناوین و خوندن همه اون منابع می تونه فک کنه که یه پاراگراف بیشتر راجع به ارتباطات می دونه. همین موقع هاست که آدم فک می کنه دبیرستان چه جایی بود. و پروژه دبیرستانی کردن دانشگاه ها چه هدف مقدسیه. وضع بی سر و سامان و بی مسولیتی بعضی از مدیران و اساتید گروه را بعد اولین جلسه درس با دکتر زیبا کلام  راحت تر تحمل می کردیم که گفت نه اینجا دانشگاهه و نه شما واسه دانش اومدین اینجا. حداقل امیدوارم واسه ورودی های جدید هم کسی قوت قلب داده باشه تا اگه نمی تونن ربط روش علمی ورود به عرصه ارزشها و افلاطون و وندلباند و با ارتباطات پیدا کنن. اقلا بتونن درک کنن که از قدیم الایام تو این ملک شیوخ و اساتید  غالبا قائل به ربط نبوده اند. 

زبان مادری

 

 
احتمالا اولین فارسی که دیدم زورو و گروهبان گارسیا بوده که خیلی هم مطمئن نیستم خودم دیدمشون یا  شنیدم  که بوده. و بعد  هم همه پسر شجاع ها و خانم کوچولوها و بن ها و سباستین ها فارس بودند  و هر چی راکون و  سمور و سندباد و حنا و لوسین و لوسیمر هم  که بود فارسی حرف می زدن.  فارس هایی که من دیده بودم خیلی با ما فرق داشتند و نمی شدخودمون و اونایی که فارسی حرف می زدن رو مقایسه کنم  و واسه همین وقتی کلاس اول خبری از آجانی نبود که سو و چورک ما را رسانده بود  تعجبی نکردیم . کتاب و مدرسه و درس و مشق هم مثل همون بن و سباستین و خانم مجری یه جوری جدا از ما بودن و این مرز ملموس و طبیعی بود. زبان نزدیک و زبان دور زبان کوچه و خونه و خیابون و بازی  و زبان مدرسه و کتاب و رادیو تلویزیون . همه این نظم و نظام خیلی طبیعی  وقتی مشکوک شد که من اولین فارس رو بیرون از کتاب و تلویزیون دیدم . یه پسر بود که می گفتن  از تهران اومده و فارسی حرف می زد . . . .خیلی شبیه ما بود و غیر فارسی حرف زدنش تنها فرقی که پیدا کرده بودم پوست جو گندمی ترش بود. که حتی اون موقع هم به نظرم می رسید این اون فرقی که باید پیدا کنم نیست. تا اون موقع فک می کردم واسه همه  کتاب و کارتون و اخبار به یه زبان غیر زبان خونه و خیابونه  .بزرگتر هم که می شدیم فارسی راه آینده بود و ما  افسون این زبان شدیم  و بعدتر ها شنیدیم  که مادران مان زبان جعلی و بیگانه یاجوج و ماجوج را تو گوشمان زمزمه کرده اند.فارسی سرنوشت ما شده بود و جنگی با سرنوشت نداشتیم. می تونستی ازش لذت ببری و می تونستی به مادرت به مادر بزرگ  ها و قصه ها و آوازها و  بازی ها و لالایی ها  و....  فکر نکنی و اگه یه نسل حرف نزنی اگه یه نسل تحمل کنی اگه یه نسل به مادرت نگاه نکنی اگه ... می تونستی همه میراث مادریتو پاک کنی . ما افسون زبانی شدیم که هر روز ما را از خودمان غسل می داد. ما سندرم استکهلم زبانی گرفتیم و به مادران مان خیانت کردیم. مادران می فهمن مادران می بخشن. روز زبان مادری مبارک.

همراه شو عزیز

از ویکتوریا تا سونگ جو : تراژدی تلویزیون

از ویکتوریا و انریکه و جرنیمو و تاتیانا  و ...  هم که خوشتون نیامده باشد حتما چند قسمتی از قصه پرغصه سونگ جو و گانگ وو و سوا را دیده اید. هر چند آماری از میزان مخاطبان این مجموعه های نمایشی و مجموعه های دیگر کانال فارسی وان وجود ندارد ولی میزان آشنایی افراد با این اسامی و ماجرا ها و عمومی بودن آن موفقیت بزرگی برای یک شبکه تلویزیونی ماهواره ای در سال اول فعالیت خود است. فقط با جستجوی خواهر دوست داشتنی من در گوگل 440000 لینک معرفی می شود.که همه این نتایج و مطالب تولید مخاطبان و شهروندان و نه سایتهای رسمی هستند. ویکتوریا و  خواهر دوست داشتنی من در ژانر بسیار قدیمی از تولیدات تلویزیونی ساخته شده اند که برای نگه داشتن و فادارترین بینندگان تلویزیون و قبلتر از آن رادیو به وجود آمده است. soap opera  ها که اسم خود را از تاریخشان گرفته اند.مجموعه ها نمایشی رادیویی 10 تا  25 دقیقه ای بودند که در دوره رکود بزرگ آمریکا در دهه 30 از شبکه های مختلف رادیویی آمریکا پخش می شدند و عموما در مورد مسایل و مشکلات زنان و مسایل خانوادگی بودند. که به خاطر نوع مخاطبان گسترده شان و علاقه شرکتهای تولید مواد شوینده برای دسترسی به این مصرف کنندگان بالقوه محصولاتشان با مشارکت این شرکتها تولید می شدند. پخش روزانه خطوط داستانی متعدد و بازیگران محدود و موضوعات خانوادگی سبک و مخاطبان فراوان و .... حتی با تغییر مدیوم و انتقال این ساپ اپراها به تلویزیون از بین نرفت اولین ساپ اپراهای تلویزیونی در دهه پنجاه ساخته شدند. این مجموعه ها با داستان بی انتها و هزینه تولید پایین و پخش در غیر ساعات پیک  و موضوعات خانوادگی  هنوز هم پای ثابت تمام شبکه های بزرگ تلویزیونی غیر خبری هستند. در واقع عمومیت و لزوم تولید چنین مجموعه هایی از وقت آزاد بیشتر زنان برای تماشای تلویزیون و علاقه آنها به قصه هایی درباره مسایلی که بیشتر با آن درگیرند ناشی می شود و با توجه به این نیاز عمومی تمامی حوزه های فرهنگی در طول زمان  با توجه به علایق مخاطبان و امکانات تولیدی تغییراتی در قواعد ژانر ایجاد کرده و  چنین مجموعه هایی را تولید کرده اند. مثلا کشورهای اسپانایی و پرتغالی زبان آمریکای مرکزی و جنوبی که اسم این ژانر را تله نووا گذاشته اند و برخلاف نمونه های آمریکایی در اپیزودهای کمتر از دویست قسمت تولید می شوند. و بی انتها نیستند و به قول پاتریکو ویلس رئیس تله موندو شرکت تولید کننده ویکتوریا تله نووا ها مجموعه هایی هستند که مخاطب می داند این زوجی که در سه دقیقه اول اولین قسمت همدیگر را بوسیدند بعد از 170 قسمت باز هم خواهند توانست همدیگر را ببوسند. در خالی که لزوما در ساپ اپراهای غربی چنین نیست این مجموعه ها گرچه عمدتا موضعی محافظه کارانه دارند ولی در گذر  از مرزهای فرهنگی می توانند حالت مهاجم و رادیکال داشته باشند.هر چند بدون بررسی های میدانی نمی توان در مورد چگونگی مصرف این مجموعه ها اظهار نظر کرد. ولی مثلا می توان حدس زد تله نووا های آمریکای جنوبی از جهاتی برای خانواده های ایرانی لااقل از نظر نرمهای رسمی مناسب به نظر نمی رسند. قبل از فارسی وان حتی توضیح مفهوم و  توجیه چنین مجموعه های نمایشی برای مدیران تلویزیون در ایران نباید کار آسانی می بود. باید این اتفاق می افتاد تا تلویزیون قانع می شد که سوای مسوولیت در برابر تاریخ و تمدن و قدرت و ایدئولوژی و باد و باران حفظ زنان و جمع های خانوادگی پای تلویزیون به چیزی بیش از دلبری های هرمز شجاعی مهر و امثالش نیاز دارد.در تلویزیون ایران تقریبا تنها گروه بندی واقعا پذیرفته شده  مخاطبان  کودکان هستند و در مورد سایر تقسیمات تمایل عملی برای تشخیص تمایزات و  احترام به ‌ذائقه ها وجود ندارد .فارسی وان اعلام رقابت در حیاط خلوت تلویزیون بود. زنان مخاطبان مهمی  برای هر شبکه هستند. وقتی زنان برنامه ای را نگاه می کنند و دنبال می کنند. عموما بچه ها و همسرانشان را نیز به همراهی دعوت می کنند و علاقه زیادی به بحث و صحبت کردن در مورد تجربه تماشا و  ارائه قرائت خود از این تجربه را در جمع های زنانه و خانوادگی دارند. و این بحثها و گفتگو های ثانویه  محلی است که تاثیر اصلی برنامه ها ظاهر می شود و مصرف تلویزیون به صورت عملی اجتماعی و خوانشی جمعی در می آید. زنان مخاطبان وفادارتری هستند و عموما با جدیت بیشتری برنامه مورد علاقه شان را دنبال می کنند. و برنامه های مشخص تر و محدود تری را نگاه می کنند. پدیده فارسی وان بینی را باید در متنی بزرگتر بررسی کرد. هر چند قصور و کوتاهی تلویزیون در توجه به مخاطب و سلایق و علایق و ژانر های برنامه سازی یکی از مهمترین عوامل رونق بازار ویکتوریاست ولی کارکردهای مشخص سیاسی ای که در چند ماهه اخیر تلویزیون به صورت مشخص برای خود قائل شده و  تبدیل شدن آن از  دستگاه ایدئولوژیک به دستگاه و ابزار تاکتیکی برای  آرام کردن فضا و واکنش  های پیامد آن باعث مطرح شدن فارسی وان به عنوان بدیل سرگرم کننده  بی تعارض و  بی عذاب وجدان برای بخشی از مخاطبان شده است. فارسی وان نیمه دیگر بی بی سی پرشین است و دقیقا از همان نقاط ضعفی استفاده می کند که بی بی سی  استفاده کرد.تماشا نکردن  شبکه های داخلی به مثابه اعتراض و فارسی وان ارائه گزینه ای برای  بخشهای  غیر سیاسی تر و نیازهای سرگرمی خواهانه تر مخاطبان بود.   تجربه فارسی وان بخشی از کوه یخی است که در مسیر تایتانیک تلویزیون ایران قرار دارد و اگر مدیران و ماورای مدیران از تلویزیون به اندازه توان و توانایی هایش متوقع نباشند. هر روز باید در انتظار یک فارسی وان و در  اضطراب یک ویکتوریا بمانند. و وقتی تلویزیونی مخاطبی را از دست می دهد دیگر اهمیتی ندارد  که به جای آن چی به دست می آورد.
آسیب شناسی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان در سیمای خانواده
فارسی ۱ و هجوم به ارزش های اخلاقی

بازی با نود : از توده به گروه

گزینه ۳ پرواز  می کرد و دادکان با تمام مظلومیت و  استدلال های درستش  نمی توانست بر نظر مخاطبان نود تاثیر گذارد.فردوسی پور می خندید به اتفاقی که می افتاد و دادکان خبر نداشت از توطئه یک و نیم میلیونی بینندگانی که دل با او داشتند و سرشان به کار دیگری بود و در زمین   دیگری بازی می کردند و متن تازه ای برای خواندن و فهمیدن ایجاد  می کردند. مخاطبان تلویزیون به علت ماهیت رسانه و سازمان یافتگی و نخبگی فرستنده و بی سازمانی و پراکندگی  مخاطب از منفعل ترین مخاطبان ممکن هستند . مخاطب رسانه های جمعی عموما به دلیل پراکندگی کثرت و  عدم قابلیت مشاهده مستقیم مفهومی انتزاعی در نظر گرفته می شوند که برای درکشان از استعاره هایی چون توده - گروه- دسته خرسندی-  مجموعه بییندگان- و بازار و گروه های هم تفسیر و ... استفاده می شود. مخاطب توده وار بیشترین استفاده  و تطابق را برای  توصیف مخاطب تلویزیون های سراسری ملی بزرگ دارد. این استعاره با خود تمامی بار منفی ای که در پس مفهوم توده مخفی شده را به مخاطب  نسبت می دهد. انفعال - گمنامی - تنهایی- بی سازمانی - بی هدفی- سلیقه و فرهنگ ساده- بی ریشگی - بی تفاوتی-بی ثباتی و زوال شخصیت و  هنجار های اخلاقی پایین و .... چنین استعاره ای ازمخاطب در برابر مخاطب به عنوان گروه قرار می گرفت که جمع محدود مخاطبان رسانه های خاص و پاتوقی که دارای سازمان و  فردیت و سلیقه بالا و مشترکات و زمینه های اجتماعی زیادی بوده و حداقل در یک ویژگی هویت بخش  جمعی مشترک هستند. قرار می گیرد جمعی که جمع بودنشان نه حول رسانه یا یک برنامه خاص که به دلیل زمینه ها و مشترکات و اهداف جمعی است.  عموما عقیده بر این است که رسانه های جمعی بزرگ عمدا از تبدیل مخاطبان به گروه جلوگیری می کنند. آنچه در نود اتفاق افتاد بروز تمایل مخاطبان توده وار  یک تلویزیون سراسری برای دیده شدن به مثابه گروه بود.گروهی که دارای ویژگی هویت بخشی خارج از برنامه و تلویزیون است و دارای آمال و اهداف مشترکی است .تلاشی که علیرغم امکانات ناچیز  و محذورات مخاطبان به انجام رسید کوشش برای گذار از انفعال به کنش گری از بی سازمانی به سازمان از عدم تشخص به اصول مندی و از دیده نشدن به محاسبه شدن بود. قدرت نمایی مخاطب ضعیف در برابر رسانه و قدرت  موفق شد معانی و معیارهای درک  یک برنامه را عوض کند این پویش  مخاطبان ۹۰که به دلایل اجتماعی و مشترکات جمعی تازه  و تجربه کاربری رسانه های  جدید  موفق بود.تلاش و تمایلی است از سوی کلاسیک ترین مخاطبان توده ای برای انسداد راهها و گفتمانهایی  که از طریق آنها آدمها و مردم به صورت توده دیده می شوند و به حساب نمی آیند.