کتاب «حقوق روزنامهنگاران در سرزمینهای عربی تألیفی است از دکتر سلیمان صالح که به کوشش و ترجمه سمیه طیبی و کمک محسن رضوانی به فارسی ترجمه شده است.
دکتر سلیمان صالح در این کتاب ضمن پرداختن به ابعاد مختلف حقوق روزنامهنگاران تلاش دارد چشماندازهای تازهای را در جهت حمایت از این حقوق در کشورهای عربی ترسیم کند. به گفته وی وجود یک صنعت عربی قدرتمند در عرصه اطلاعرسانی برای تحقق نهضت بیداری امت اسلامی ضروری است. امری که بدون وجود آزادی مطبوعات و اشراف روزنامهنگاران به حقوق خود و مسئولیتهای خود امکانپذیر نیست. حقوق روزنامهنگاران همواره یکی از دغدغههای اصلی جوامع در حمایت از نظام اطلاعرسانی آزاد و حق آگاهیهای عمومی بوده است و جامعه موظف است با سازوکارهای مناسب این آزادی ها را تضمین کند. در ترغیب تبادل آزادانه افکار و روشنگرى عموم باید گفت آگاهی و دانایی به جامعه امکان خیزش و پیشرفت میدهد و اجازه میدهد که نیروهای جامعه در جهت تحقق اهداف عالی ساماندهی و متحد و یکپارچه شوند. از این رو جامعه موظف است حقوق روزنامهنگاران را که به آنان توانایی دستیابی به اطلاعات و پوشش و انتقال اخبار را به مردم میدهد تضمین نماید.
در عین حال مسئولیت مبارزه برای تحقق آزادی رسانه و تحقق حق آگاهی عمومی و روزنامهنگاران به عهده خود آنان نیز است. از این رو باید همبستگی صنفی برای مبارزه جهت آزادی رسانهها محقق شود و منشور کامل و جامعی از حقوق روزنامهنگاران تدوین شود، منشوری که با آزادی رسانهها، اخلاق رسانهای و نظام اطلاعرسانی صحیح منافاتی نداشته باشد.
تا کنون در خصوص حقوق روزنامهنگاران مطالعات متعدد و متنوعی در کشورهای غربی صورت گرفته و کتابها، میثاقهای حرفهای و منشورهای اخلاقی بسیاری طرح و تدوین شده است. اما پژوهشهای کمتری در این زمینه در کشورهای عربی انجام شدهاست.ضعف اطلاعرسانی و ارتباطات در کشورهای عربی یکی از مهمترین عواملی است که جهان عرب را در بحران قرار داده و شکستهایی را نیز در پی داشته است. به همین دلیل روزنامهنگاران عرب تا کنون نتوانستهاند به درستی در توسعه صنعت اطلاعرسانی و ارتباطی عربی ایفای نقش کنند و از حقوق ملتهای عرب دفاع و خواستههای آنان را در دستیابی به آزادی و استقلال بیان کنند.
نویسنده در کتاب حاضر ضمن پرداختن به حقوق حرفهای روزنامهنگاران و مسئولیتهای حرفهای و اخلاقی روزنامهنگاری، می کوشد موضوعات آن را تا حد امکان با استفاده از اسلوبهای گوناگون بررسی نموده و با مقایسه تجربیات کشورهای گوناگون در این زمینه افقهای تازهای را پیش روی صنعت اطلاعرسانی جهان عرب، ترسیم نماید.
دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها با انتشار این کتاب و منابع سودمند دیگر تلاش دارد ضمن آشنا ساختن روزنامهنامهنگاران و پژوهشگران این عرصه، زمینههای مطالعاتی گستردهای را برای شناخت هر چه بیشتر وضعیت فعالیت مطبوعاتی کشورهای جهان ،بخصوص کشورهای عربی فراهم نماید.
رسانه ها سوژه و ابژه گفتگوهای جمعی در اجتماعات شهری هستند.محتوای رسانه ای شده از مهمترین مشترکات بین شهروندان است و رسانه ها بازتاب دهنده و بستر گفتگوهای جمعی به منرله کاریکاتوری از فضای عمومی هابرماسی هستند .این کارکرد رسانه های جمعی بازتاب دهنده یکی از مهمترین نقش های رسانه ها در تقویت مشترکات و همبستگی های جمعی است.بررسی شرایطی که به نظر می رسید رسانه ها چنین نقشی را ایفا نمی کنند در دهه 70 میلادی منحر به نظریه شکاف آگاهی شد که سعی در توضیح اثرات مفروض برای تفاوت در دسترسی به انواع رسانه ها داشت. بررسی های بعدی ، آن اثرات و شکاف فرض شده در دسترسی به انواع رسانه ها و تفاوت در آگاهی در نظر گرفته شده را اغراق آمیز دانسته و آن را با شکاف ملایم و غیر رسانه مخور نفوذ جایگزین کردند. دلبل پیدایی این نظریات به صورت اولیه در تفاوتی است که گروه های مختلف احتماعی در امکان و تمایل به استفاده از رسانه های جدید دارند و بیشتر خود را در هنگام گذار های تکنولوژیک سریع نشان می دهند و اهمیت شان در نشان دادن کاهش امکان کارکرد رسانه ها در ایجاد همبستگی و دانش و آگاهی جمعی است.به نظر می رسد در جامعه امروز ایران نوع دیگری از شکاف در مصرف رسانه ای مردم و تبعات ناشی از آن دیده می شود.این شکاف هر چند تا حدی با شکاف میان رسانه های سنتی و جدید منطیق است ولی نتایج آن با ماهیت این شکاف قابل توضیخ نست.جامعه ایرانی بعد از وقایع انتخابات از هر دو سوی منازعه و دز حریان این مبارزه حویی به سوی قطبی شدن مواضع و بسته شدن روزنه های گفتگوی جمعی پیش رفت. این رادیکال شدن فضا در سطح رسانه های طرفین خود را بازتاب داد و فضای رسانه ای به یکی از مهمترین جبهه های نبرد تیدبل شد. رسانه ها به مثابه سربازان این فضا از انحام عملیات انتحاری و استشهادی هم باکی نداشتند.و به تبع این سیاست و فضا کمتر رسانه ای در جامعه بافی ماند که بتواند فضای مشترک برای ایرانیان باشد. یا لااقل جمع کثیری از مردم نسیت به آن موضع قاطع و بی تخقیقی تداشته باشتد.از صدا و سیما گرفته که در اعتزاضات بیش از پلیس باتوم به دست روبرو مورد اعتراض فرار می گرفت تا سایت ها و روزنامه ها. تغییر دیگری که موجب گسترش این شکاف شد.تتوع رسانه ای به وحود آمده برای افرادی است که نمی خواهند از رسانه های رسمی استفاده کنند. طیف و کیفیت رسانه ها دسترس برای مخاطب عام که عمدتا به معتی تلویزیون است در یکی دو سال اخیر به حدی تغییر کرده که هر کس با هر سطح از سواد و جنسیت و قومیت را می تواند به خود چذب کند.عینکی که رسانه ها به چشم خود زده اند و فیلتری که مخاطبان در گوش هایشان دارند فضایی ایجاد کرده که عملا ایرانیان در دو ایران مختلف زندگی می کنند که هر روز همپوشانی کمتری باهم پیدا می کنند.و در چنین بستری است که می توان به دلیل عدم فضا سازی و تسخیر محیط توسط مختارنامه -پر هزینه ترین تولید تلویزیون- در مقایسه با مثلا امام علی پی برد.شکاف مخاطبان و تفاوت مصرف رسانه ای ایرانیان اگرچه ریشه در عوامل غبر رسانه ای دارد ولی بیشتر از هر عرصه ای خود را در عرض و طول دره ای نشان می دهد که بین رسانه های مورد استفاده طرفین وجود دارد. شکافی که تعمیق و گسترش آن از طرف مخاطبین هر دو طرف وظیفه ای ملی و مذهبی تلقی می شود و دست اندکاران رسانه ها نیز اگر عمدا بر طول و عزض این شکاف فعلا چیزی اضافه نمی کتتد. قصدی برای پر کردن آن ندارند. و نتیجه همه این ها را می توان در دیدو بازدیدهای نوروزی دید که کسانی که سریال هاشان را از فارسی وان ها و برنامه ها را از من وتو و اخبار را از بی بی سی دیده اند کمتر چیزی برای گفتگو با صدا و سیمایی ها پیدا می کنند.و جامعه و قضای زندگی و گفت و گوی جمعی ما لحظه به لجظه آب می شود و فاصله ها ی مان بیشتر می شود. و رسانه ها به جایی نمیرسند و کسی حواسش نیست.
تو سالی که گذشت کارایی که که فکر می کردم به جایی می رسونمشون به جایی نرسیدن . نوروز و لازم دارم که به شروع کردن و امید داشتن مجاب بشم که فردا می تونه بهتر از امروز باشه که امکان نو شدن تو ذات روزه.به امید روزها و سالهایی بهتر از این برای همه اونایی که نوروز را برای همه چیزایی که به ما داده به خاطر همه دینی که به گردن مون داره جشن می گیرن .و با امید سالی پر از شادی و شادکامی و خواستن و توانستن برای اونهایی که برای خودشون و دنیا جز نوروز نمی خوان
بایراموز موبارک
سونامی آزادی عربی سر باز ایستادن ندارد آتشی که به کبریت محمد بو عزیزی روشن شد خانمان دیکتاتورهایی که جاودانگی را به مبارزه طلبده بودند به باد سپرده است و همچنان به پیش می آید گویی جهان عربی سالها تشنه شعله این کبریت بوده است. بسیاری گسترش سریع و موفقیت دور از ذهن انقلاب ها در منجمد ترین منطقه جهان را به بستر سازی و امکاناتی نسبت می دهند که فضای سایبر و رسانه های اجتماعی در اختیار توده های باسواد ولی محروم و مورد ستم قرار داده است.هوادارن چنان نظریه ای در این کشور ها پیروزی خود را چنان مدیون این رسانه ها می دانند که به نشانه قدردانی اسم این رسانه ها را بر فرزند خویش می نهند. چنین علاقه و تحلیل هایی پیشتر در جریان اعتراضات بعد از انتخابات در ایران هم با قوت بیشتری شنیده شد و بازتاب آن تکرار مکرر اسامی چون فیس بوک ،ای میل، توئیتر و .... در ادعانامه دادستان ها دادگاه های رسیدگی به اتهامات معترضین بود. واکاوی نقشی که این رسانه ها در جریان آن اعتراضات و این قیام ها داشته و دارند و به دست دادن ارزیابی منصفانه از خیر و شر و خدمت و خیانت این رسانه ها و مسئولیت هایی که می توان به گردن آنها انداخت و انتظاراتی که باید از آنها داشت هدف مورد نظر نویسندگان تحلیلی که ارائه می شود بوده است. نویسندگان موسسه اطلاعاتی Startfor سعی داشته اند این تحلیل را در بستر و چشم انداز وقایع اخیر مصر و با گوشه چشمی به اعتراضات 2009 ایران به مثابه اولین نمود کارکرد اعتراضی رسانه های اجتماعی انجام دهند.
رسانه های اجتماعی به مثابه ابزار اعتراض
By: Marko Papic and Sean Noonan
from startfor
خدمات اینترنت در مصر در دوم فوریه بعد از دو روز قطع کامل بازگردانده شد.مقامات مصری آخرین سرویس دهنده اینترنتی کشور را در 31 ژانویه مجبور به قطع خدمات کردند چهار سرویس دهنده دیگر اینترنت خدمات خود را تا 27 ژانویه قطع کرده بودند. معترضین بلافاصله این اقدامات را به قابلیت سازمان دهندگی شبکه های اجتماعی نسبت دادند که قاهره قادر نبود به روشی دیگر آنها را به صورت کامل از دسترس مخالفات خارج کند.
نقش رسانه های اجتماعی در تظاهرات و انقلاب ها توجه میزان زیادی از رسانه ها را به خود جلب کرده است.فهم معمول از کارکرد این رسانه ها این است که شبکه های اجتماعی تغییرات به صورتی راحت تر سازماندهی و به مرحله عمل در می آورند
ادامه مطلب ...
زبان ها ابزار قدرتمند حفظ و توسعه میراث مادی و معنوی ما هستند. حرکت به سوی ترویج و گسترش زبان مادری نه تنها باید در خدمت حفظ و تشویق تنوع زبانی و آموزش چند زبانه بلکه باید به منظور توسعه آگاهی کاملتری از سنت های زبانی و فرهنگی در سراسر جهان دربرگیرنده آموزش و بسط همبستگی بر اساس تفاهم و مدارا باشد.(یونسکو)
بازی ها بازی نیستند بازی ها یی که به صورت اجتماعی انجام می شوند همانقدر امری اجتماعی هستند که هز دیگری که طبقه بندی دیگری دارد. بازی های به تناسب سطحی که شرکت کنندگان می توانند در آن مشارکت کنند بازتاب دهنده مشکلات دردها عقده ها و شادی ها و مطالبات و پیروزی هایی هستند که مردم در آن سطح حس می کنند.ملت به مثابه یک اجتماع تصوری بیشتر از آنکه هنگام نگاه کردن به تلویزیون و نقشه و سخنرانی رئیس جمهور...عینیت داشته باشد در رخدادهای نمادین قابل دسترسی و لمس کردن است. وقتی تیم ملی ایران پیروز می شود ایران برای ما عینی تر از هر لحظه دیگر است . وقتی به جای شکست تیم ملی هندبال از شکست ایران استفاده می شود کسی در معنی و درستی این تعبیر شک نمی کند .در زمانه جدید و در عصر جهانی شدن و کم رنگ شدن هر آنچه مرز و حریم بین کشورها و دولتها و هویت های ملی بوده آنچه دولت ها و کشورها را بیشتر در موقعیت های هویت زا قرار می دهد.آیین های نمادینی که در سطح ملی برگزار می شوند . طراحی و قالب بندی این رخدادها باید چنان صورت گیرد که اجتماع نمادین ملت را در اعم ترین حالت خود قرار دهد که بتواند چتر ملت بر همه آنهایی که جزو این مجموعه قرار است به حساب بیایند بگستراند. فارسی به مثابه یک زبان و هویت برای ایران مخصوصا در مقابل و در سرزمین کشورهای عربی باید مورد تاکید قرار گیرد. انتخاب شعار شاهزاده های پارسی برای تیم ملی ایران در قطر شاید با توجه به این کارکرد بیرونی و قدرت نمایانه ای که در آن منطقه این شعار می تواند داشته باشد صورت گرفته است. اما در کشوری که من زندگی می کنم اقلیت قابل توجهی از آیرانیان بی نقصی هستند که نمی توانند فکر کنند آنان هم به مدد هر شعبده تاریخی و گفتمانی یک شاهزاده پارسی هستند. ایرانیان کاملی که حق دارند در غرور ملی ای که شاید این شاهزاده ها برای کشور بیافرینند به اندازه همه آنهایی که خود را فارس می دانند شریک باشند.کسانی که هیج گاه کسی آنها رابه عنوان فارس قبول ندارد و در تمام عمرشان جزوی از این هویت نبوده اند.و شاید خودشان هم از آنچه که هستند راضی تر باشند.قالب و بسته فارسی در معنایی که برای ۷۰ میلیون ایرانی دارد چنان اعم نیست که همه این اجتماع تاریخی را در بربگیرد.و اتوبوسی که این شعار بر بدنه آن نقش بسته چنان بزرگ نیست که از سرخس تا خرمشهر از بازرگان تا ایرانشهر را بتوان در آن جای داد. چنین شعاری هر قدر هم که از منظر بیرونی مناسب قوی زیبا و تاریخی باشد برای آنچه روح و هدف نهایی یک نمایش ملی است نقض غرضی است که برآ از مده از گفتمان امتحان شده ای در مورد هویت ملی کشور و بازنمایی است.