الحرب فی غزه، الحرب علی الغزه، ، الغزه فی النار، crisis in meddle east و ده ها نام و تعبیر دیگه ای که این روزها از صفحه شبکه های خبری محو نمی شوند تفسیر آن جانهای بی پناه و کالبدهای از هم پاشیده ای است که باید گواه شکست ناپذیری آقای اولمرت و خانم لیونی باشند. تفاوت وحشتناک و مشمئز کننده ای که در نحوه پوشش خبری این جنایات بین شبکه های غربی به خصوص آمریکایی و عربی- اسلامی دیده میشود.اگر با علم ارتباطات و اذنابش قابل تفسیر و توجیهه باشد . باید ساختمان این علم را بر سرش خراب کرد. روزی که هر عملیات دقیق و حمله پاک اسرائیل دهها کودک را از لوث زندگی پاک می کند. آقای لاری کینگ درباره روابط عاطفی تراولتا و پسر صرعی اش( که فوت شد) برنامه می رود. و گزارشگران فوق حرفه ای اش آن قدر مهارت و آموزش خبری دیده اند که تعادل و عدالت مستتر در این کشتار را کشف کنند.و اگر همه اینها به تفاوت فرهنگ و تمدن ربط داره. بهتره همه به غارهایمان برگردیم.امروز و آنجا توجیه ناگزیری رسانه های بومی است. امروز و آنجا لحظه روشن شدن مهمل بودن هر نگاه و نظریه غیر انتقادی به رسانه هاست. توماس فریدمن یکی از نویسندگان اصلی در نیویورک تایمز روزی گفته بود که مک دونالد در پوشش مک داگلاس رشد میکند. ولی در غزه مک داگلاس ها در پوشش مک ورلد های خبری پرواز می کنند.