ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

مارشال مک لوهان و تکنولوژی های ارتباطی جدید

 
رسانه، صرفا انتقال دهنده پیام نیست، بلکه خود پیام است. رسانه به تبع تغییراتی که بر ساختار اجتماعی از خود بر جای  می گذارد، اهمیتی فراتر از نوع پیام هایی که با خود حمل می کند  و آن را انتقال می دهد، بر جای می گذارد. بدین ترتیب، از نظر مک لوهان تنها نوع پیام هایی که به  واسطه رسانه انتقال می یابد، مهم نیست، بلکه این خود رسانه است که به جای پیام انتقال یافته می نشیند. فایل

تا محرم

تو کلاسهای دکتر شاه محمدی سئوالی در مورد چگونگی تغییر تاثیر در ارتباط بدون تغییر دیگر متغییر های فرایند ارتباط از گیرنده تا فرستنده و... پیش آمد و نه ایشان جوابی به طرح موضوعشان دادند و نه بچه ها چیزی به ذهنشان رسید . امروز به محرم فکر می کردم که ما را دربرمیگیرد و اولویتهایمان و ارتباطاتمان و تاثیرشان را تغییر می دهد. فضای محرم با ما چه میکند . چرا به حرفهای تکراری و... که بعد و قبل ان اثری در ما ندارد گوش می کنیم و متاثر می شویم. چرا ما می توانیم اینقدر از یک ارتباط و فضای ارتباطی متاثر شویم.محرم با ما چه می کند

رویایی دارم

به مناسبت پونزدهم ژانویه

هر کودک لپ تابی داشته و فیلتر وسیله ای در ماشین باشد
سر هر خیابانی سیم کارت تعارف کنند و مشترک مورد نظر در دسترس باشد
هر کوچه روزنامه ای داشته باشد و  مسولیت اجتماعی مهمترین نظریه مطبوعان شود
فرکانسها همه آزاد باشند و پارازیت از تئوریهای ارتباط حذف شود
نظریه تاثیر محدود رسانه ها قویترین قانون ارتباطات باشد و مارپیچ سکوت قطع شود و آقای شیلر برای کتاب بعدیش مثالی پیدا نکند
شکافهای دیجیتال با سیمهای شبکه پر شود و هر پروانه ای یک ای پی داشته باشد
همه نمره های امتحانهایم نوزده و نیم شود و مراقبها....

 

What Do the Public Relation Department Do in Crises

PR is a form of two way communication between an organization, a groups or a person & public as audiences. It seeks public attention.PR professionals use various methods to build & promote a desirable image & favorable public think about them and their offers , product, services & what else maybe…     So, it is the art & science of managing communication. PR in its management functions is directed toward earning public understanding & acceptance by tabulating public attitudes, defines the policies & procdures of an organization with the interest & execute a program of action. One of the most important  PR  function is crisis communication. Public relations practitioners become heavily involved in crisis communications whenever there is a major accident or natural disaster affecting an company & its community 

دریافت فایل

علی حقیقتی بر گونه همه اساطیر

 

...«امام» عبارت است از یک موجود انسانی که وجودش، روح و اخلاقش، شیوه زندگی اش به انسان نشان می دهد که چگونه باید بود و چگونه باید زیست....

وی تجسم عینی ارزش های اعتقادی و تحقق انسانی مفاهیم فکری و نمونه محسوس و مرئی حقایق است که یک مکتب بدان ها می خواند و می کوشد تا انسان ها را با آنها بپروراند. در وجود وی یک ایدئولوژی، عینیت و واقعیت و تجسم واقعی دارد یعنی در او ارزش ها و ایده ها و نیکی ها، مسئولیت ها، گوشت و پوست و خون شده اند و زندگی می کنند. این است معنی«من کتاب ناطقم».

... امام کسی است که با بودن خودش با اندیشیدن و ... و با شکل زندگی کردن خودش به انسان ها نشان می دهد که تا اینجا می توانید بشوید و بیایید، و تا این مرحله می توانید ارتقاء پیدا کنید...

«امام»ی، نمونه و سرمشق مطلق همه فضایل متعالی انسانی،‌و ابعاد گوناگون است..

«امام» انسانی است از آن گونه انسان هایی که باید باشد اما نیست و بشر همواره می ساخته است ولی در تاریخ یک نمونه است.علی(ع)

 

*دکتر علی شریعتی   

  

 عید غدیر مبارک  (لطفا پس از دریافت فایل بر روی slide show  کلیک کنید)

                

صدا و سیما ، مسئله هسته ای و هول حلیم

رویکرد برنامه های صدا و سیما به عنوان یک سازمان دولتی ، طبیعی است که می بایست در جهت حمایت و تأیید سیاست ها و برنامه های دولت و نظام باشد . اما نگاه دقیق به برخی برنامه های سازمان این سوال جدی را مطرح می کند که آیا واقعاً برخی برنامه ها اثرات حمایتی دارند ؟ یا در دراز مدت می توانند برعکس عمل نمایند ؟

بررسی و نقد عملکرد صدا و سیما ، مبحث گسترده ای است و قطعاً صاحبنظران و اساتید فن به این مهم پرداخته و می پردازند . با این حال به نظرم رسید بد نیست ما هم به عنوان کسانی که در حوزه ارتباطات و رسانه ها مشق می کنیم ، نگاه دقیق تری به برنامه های رسانه ملی داشته و به صورت موردی نظرات خود را اعلام کنیم .

اما آنچه بهانه شد تا مطلب فوق را بنویسم ، برنامه طنز عروسکی است که شبکه دوم سیما در ظهرهای جمعه روی آنتن می برد و در آن به موضوع هسته ای و سیاست های حاکمان کشور آمریکا در این رابطه می پردازد . تم برنامه و متن به اصطلاح طنز آن ، که از زبان رسانه ملی بیان می شود ، آدم را یاد دعواهای کودکانه می اندازد که وقتی یک طرف احساس ضعف می کند می دود و در فاصله ای دورتر شکلک در می آورد و زبان درازی می کند . اینکه به تمسخر کشانیدن رؤسای کشورها و حکومت ها در روابط و مناسبات بین المللی و دیپلماتیک تا چه حد درست ، پسندیده و در چارچوب عرف معمول است ، مسئله ای قابل بررسی است ، اما به نظر می رسد نتیجه این قبیل مجموعه ها ، در کلان ، قرار دادن کشور در موضع ضعف است . تصور کنید رسانه های ملی آمریکا نیز بخواهند با رؤسای حکومت ما چنین رفتاری داشته باشند ، واقعاً عکس العمل ما چه خواهد بود ؟...

باری عروسک ساز مجموعه ، غرق در فضای ذهنی خود ، رو به عروسک " بوش " جمله ای را به زبان آورد که در معنای جدی ، توجه عمیق تری را از مسئولان صدا و سیما می طلبد :

                        من دارم کار خودم را انجام می دهم ، تو هم داری کار خودت را انجام می دهی...

مروری اجمالی بر تحلیل محتوا

مقدمه

اصطلاح تحلیل محتوا کمی بیش از پنجاه سال است که مطرح شده است . اولین بار واژه نامه انگلیسی وبستر در 1961 آن را وارد دایره واژگان خود کرد. اما ریشه تاریخی آن به آغاز کاربرد انسان از نمادها و زبان بر می گردد.

نقش تحلیل محتوا در تحقیقات ارتباطی

1 ) الگوی تأثیرات قوی : ریشه در نظریه های اوائل قرن بیستم دارد و بر این باور است که رفتارهای انسان و حیوان را می توان به شکل یک مجموعه « محرک – پاسخ » دید. برخی محققان علوم ارتباطات به پیام های ارتباطی و تأثیرات فرضی آن ها روی نگرش ها ، باورها و رفتار مردم از این منظر می نگرند ، محققان علاقمند به این تأثیرات نوعاً از روش تجربی برای آزمون فرضیه خود استفاده کرده اند . در نیمه اول قرن بیستم این فرض در میان دانشمندان و عموم مردم وجود داشت که محرک هایی نظیر پیام های اقناعی توده ای ، می تواند منجر به پاسخ های قوی شود . در این خصوص می توان به تبلیغات سیاسی در طول دو جنگ جهانی ، بررسی تأثیر فیلم روی رفتار کودکان و سخنوری بلشویک ها یا نازی ها اشاره داشت.

فرض تأثیرات قوی رسانه ها به تدوین مدل ها و نظریه های اولیه ارتباطات ، مثل نظریات تزریقی و  گلوله ای انجامید. پیش فرض عمده این نظریه ها این است که اعضای جامعه مخاطبان بی دفاع و منفعل هستند.

« تحلیل محتوا » جایگاه مشروعی در میان موافقان تأثیرات قوی پیام داشت که به خاطر نقش علی محتوای ارتباطات بود که در مدل های تعریف شده در تحقیقات تجربی آزموده شده و از سوی مردم و بعضی سیاست سازان و دانشمندان به محتوا نسبت داده می شد .

2 ) الگوی تأثیرات محدود : فرض تأثیرات قوی که مستقیم و یکنواخت بود به علت ساده انگارانه بودن  ، مورد چالش قرار گرفت و حداقل الگوی تأثیرات قوی تعدیل شد ( سورین و تانکارد ). موافقان الگوی اثرات محدود ، معتقدند که مخاطبان برخلاف تصورات قبلی منفعل و ناتوان نیستند و از رسانه ها و پیام ها برای اهداف شخصی خود استفاده می کنند. طرفداران اثرات محدود پیام می گویند مردم آن دسته از پیام ها که با باورها ، نگرش ها و عقایدشان همخوانی داشته باشد را انتخاب و بقیه را رد می کنند. همچنین معتقد هستند که : تصمیم راجع به پذیرش، اقتباس یا آموختن از یک پیام ، تابع ویژگی های اجتماعی و روانی موجود در آن ها ست ، نه اثرات اقناعی.

این الگو « تحلیل محتوا » را با چالش روبرو کرد.

3 ) الگوی تأثیرات مشروط : این الگو که پس از نظرات پیشین ارائه گردید، امکان آشتی نتایج متضاد رویکردهای تأثیر قوی و تأثیر محدود را فراهم آورد.

اگر چه تحلیل محتوا در طول زمان و در اثر نظرات مختلف و متفاوت ، فراز و نشیب هایی داشته است اما هنوز هم به عنوان ابزاری مهم در تحقیقات و نیز در طبقه بندی انواع پیام ، کارساز و قابل اعتماد است.

آنچه تا کنون گفته شده به طور ضمنی محتوا را به عنوان شرط مقدم در نظر گرفته و نتایج حاصل از رویارویی با محتوا را نشان می دهد. اما خود محتوا هم حاصل فرایند ها و پیش شرط هایی است که به شکل گیری ساختار آن منتهی شده اند.

مثال زیر می تواند این نکته را بیشتر تشریح کند :

هر چند همه جا و در تعاریف ، روزنامه نگاری را انعکاس واقعیت می دانند ، اما حقیقت این است که گزارشگری خبر انعکاس آینه وار واقعیت ها نیست ، بلکه روزنامه نگاران با دخل و تصرفی که در اخبار می کنند در واقع « تولید کننده خبر» هستند . در واقع در شکل گیری خبر تأثیر گذارند .

به هر حال روش های تحقیق سازندگان فرضیه هستند و تحلیل محتوا به عنوان یک روش ، ابزاری مهم در ساختن فرضیه و نظریه ، هم در مورد فرایند ارتباط ( شکل گیری پیام ) و هم در مورد تأثیرات آن می باشد .

 

تعریف تحلیل محتوا

تعاریف متعددی از تحلیل محتوا ارائه شده است ، از جمله :

وبر : روشی تحقیقی است که با استفاده از یک سلسله عملکرد ها ، نتیجه گیری های معتبری از متن به عمل می آورد .

کریپندروف : روش تحقیقی است برای گرفتن نتایج معتبر و قابل تکرار از داده های استخراج شده از متن .

برلستون : روشی برای توصیف عینی ، کمی و قاعده مند محتوای آشکار ارتباطات است .

در مجموع تحلیل محتوای کمی را می توان این گونه تعریف کرد :

آزمون نظام مند و تکرار پذیر نمادهای ارتباطی که طی آن ، ارزش های عددی بر اساس قوانین معتبر اندازه گیری به متن نسبت داده می شود و سپس با استفاده از روش های آماری ، روابط بین آن ارزش ها تحلیل می شود . استخراج نتیجه درباره معنی یا پی بردن به بافت و زمینه ارتباط ، هم در مرحله تولید و هم در مرحله مصرف ، صورت می گیرد.

در تعریف فوق دو اصطلاح کلیدی وجود دارد :

الف ) تحلیل محتوا نظام مند (سیستماتیک) است ، این اصل علمی بودن روش را مورد تأکید قرار می دهد .

ب ) تکرار پذیری تحلیل محتوا که به اعتبار ، اعتماد ، عینیت و روشنی در توصیف رویه ها اشاره دارد.

 

هدف تحلیل محتوا

1 ) توصیف ارتباطات

2 ) استنتاج از زمینه تولید و مصرف ارتباطات

تحلیل محتواهای کاربردی اغلب توصیفی هستند . تحلیل گران محتوا ، چه در تحقیقات کاربردی ، چه در تحقیقات بنیادی معمولاً اول داده های توصیفی را جمع نمی کنند تا بعد سوالات را مطرح نمایند ، برعکس جریان تحقیق را طوری هدایت می کنند که به سوال تحقیق برسند . در مورد تحقیقات بنیادی ، سوال تحقیق در یک چهارچوب نظری مطرح می شود .

محقق برای نتیجه گیری درباره فرایند تولید محتوا و پیامد های مصرف آن ، می بایست بوسیله یک نظریه هدایت شود . مثلاً اگر تحلیل گر محتوا پوشش اخبار اقتصادی را بررسی می کند ، باید اولویت های مردم در مورد رسانه های خبری خاص یا اعتبار آن ها برای رسانه ها را بشناسند.

 

انتقادهای وارده به تحلیل محتوا

1.    یک نماد خاص می تواند تأثیرات بسیار زیادی داشته باشد . هالستی معتقد است که کمی شدن به سطحی شدن می انجامد ، زیرا فقط مسائلی می توانند برای تحقیق تحلیل محتوا انتخاب شوند که قابلیت کمی شدن را داشته باشند .

2.    ارتباطات دارای دو محتوای آشکار و پنهان است و تحلیل محتوا تنها می تواند به محتوای آشکار که در برگیرنده معانی صریح است بپردازد ، حال آنکه محتوای پنهان مهم تر است.

علی رغم این انتقادها ، تحلیل محتوا کاربردهای زیادی دارد . یکی از اصلی ترین کاربردهای آن آزمون هر نظریه ای است که با در بر گیری و فرایند منتهی به تولید پیام سر و کار دارد. در دراز مدت بدون مطالعه محتوا نمی توان به بررسی ارتباطات جمعی پرداخت.

 

طرح تحقیق تحلیل محتوا

بطور کلی هر تحقیق تحلیل محتوا شامل سه فاز است که هر کدام فعالیت های مختلفی را در بر می گیرد ، در ادامه بصورت خلاصه به توضیح این موارد خواهیم پرداخت :

 

  1. تعریف مفاهیم و مشخص کردن اهداف

·       تعریف مشکل یا مسئله

·       مروری بر نظریه ها و تحقیقات گذشته

·       طرح سوال یا فرضیه

 

      توضیح :

-    در این مرحله می بایست مشخص شود که هدف توصیف است یا استنباط معنی از پیام و یا نتیجه گیری در خصوص شرایط تولید و مصرف آن.

-    فرضیه بیان روشنی است که حالت یا سطح وابستگی متغیری را به متغیر دیگر پیش بینی می کند.

 

  1. برنامه ریزی یا ریختن طرح تحقیق

·       تعریف محتوای مربوطه

·       مشخص کردن طرح تحقیق

·       ایجاد جدول

·       عملیاتی کردن ( دستورالعمل کدگذاری )

·       جمعیت آماری و نمونه گیری

·       پیش آزمون و تعیین شیوه های محاسبه ضریب قابلیت اعتماد

 

      توضیح :

-    طرح تحقیق نقشه علمی برای اجرای تحقیق است .

-  عملیاتی کردن یا تعریف عملیاتی فرایند تعریف مفاهیم متغیرهای مورد سنجش است . اشتباه در عملیاتی کردن موجب می شود تا نتایج متفاوتی حاصل شود . عملیاتی کردن باید به گونه ای باشد که بر سر آن اجماع وجود داشته باشد .

-    کمی کردن واحدهای محتوا ، امکان تقلیل مجموعه بزرگی از داده ها را به شکلی قابل کنترل فراهم می کند.

-    قلب تحلیل محتوا دستورالعمل کدگذاری است که چگونگی سنجش متغیرهای مورد مطالعه را توضیح می دهد.

 

  1. جمع آوری داده ها و تحلیل آن ها

·       پردازش داده ها

·       به کارگیری روش های آماری

·       تفسیر داده ها و ارائه گزارشی از یافته های تحقیق

     توضیح :

-    در این مرحله می بایست تصمیم گیری شود که کدام آزمون مناسب تر است . آیا می بایست از آمار توصیفی استفاده کرد یا آمار استنباطی؟

 

واحد های اندازه گیری در تحلیل محتوا

واحد های اندازه گیری در تحلیل محتوا به 2 دسته کلی با عنوان « واحد محتوا » و « واحد تحقیق » و    زیر مجموعه هایی تقسیم بندی می شوند که در ادامه تشریح خواهند شد :

 

 

1 ) واحد محتوا

عناصری هستند که بطور خاص به معنی و تولید محتوا مربوط می شوند . این عناصر مستقل از مطالعه بوده و بوسیله تولید کننده ( بوجود آورنده ) محتوا تعریف می شوند . از این عناصر برای عملیاتی کردن واحدهای تحقیق می توان استفاده کرد . واحد محتوا می تواند اشکال مختلفی داشته باشد :

الف ) واحدهای فیزیکی : فضا و زمان اختصاص داده شده به محتوا را اندازه گیری می کنند ، مثلاً سطح زیر چاپ در رسانه های نوشتاری و زمان ( ثانیه ) در رسانه های شنیداری و دیداری.

ب )   واحدهای نمادین : این واحدها را می توان به چند بخش تقسیم بندی نمود :

·        واحدهای نحوی : واحدهای گسسته که ساده ترین آن ها « واژه »  است ، جمله ، پاراگراف ، تصویر ، مقاله ، کتاب ، برنامه تلوزیونی و یا هر جزیی از محتوا که بتوان آن را در محدوده های خاص زمانی و فیزیکی تعریف کرد ، از این جمله اند.

·         واحدهای ارجاعی ( استنادی ) : شامل واحدهای مختلف فیزیکی یا زمانی مثل رویداد ، مردم ، موضوع ها و ... است  که به محتوا استناد می کند . برخی به جای این اصطلاح از اصطلاح واحد شخصیت استفاده می کنند.

·         واحد قضیه ای : قرار دادن محتوا در یک ساختار منسجم برای تحلیل آسان معنی ، مثلاً اظهارات رهبران سیاسی روی یک طیف 7 درجه ای

·          واحدهای مضمونی : مفاهیم مورد نظر در محتوا را از نظر ساختاری مشخص می کنند .

سه واحد اخیر شبیه هم هستند زیرا می کوشند به عناصر معنایی خاص در پیام دست پیدا کنند .

 

2 ) واحد تحقیق

اجزایی از محتوا هستند که بوسیله محقق انتخاب و تعریف می شوند. این واحدها زیر مجموعه واحد محتوا و خاص یک تحقیق اند . واحد  تحقیق انواع مختلفی دارد که در ادامه می آیند :

1 ) واحد نمونه گیری : واحدهای فیزیکی که از کل محتوای مورد مطالعه انتخاب می شوند .

2 ) واحد ثبت : اجرایی از محتوا هستند که در فرایند کدگذاری طبقه بندی خواهند شد . واحد ثبت باید دارای تعاریف زمانی و مکانی باشد ، مثل کلمه ، مقاله ، نامه ، سخنرانی و ... ( مثلاً در بررسی فیلم ، « فیلم خشن » واحد نمونه گیری است و « صحنه های خشن فیلم » یا کوچکتر از آن « عمل خشونت بار » واحد ثبت است ) .

3 ) واحد متن ( زمینه ای ) : عناصری که محقق را به زمینه ای که باید در تخصیص محتوا به طبقات مورد آزمون صورت بگیرد ، هدایت می کنند . اگر مقوله وضعیت اجتماعی _ اقتصادی یک شخصیت تلویزیونی باشد ، طبقه بندی شخصیت ها بر اساس لباس ، مهارت زبانی ، ویژگی ها ، رفتار ، دوستان و ... نشان دهنده محتوایی هستند که برای کدگذاری فراهم می کنند . واحدهای متن می توانند بزرگ تر یا به اندازه واحدهای ثبت باشند ، اما نمی توانند کوچکتر از آن ها باشند .

4 ) واحد تحلیل : به واحدهایی گفته می شود که از نظر آماری تحلیل می شوند تا به فرضیه یا سوال تحقیق پاسخ داده شود . مثلاً در مطالعه خشونت تلویزیونی عمل شخصیت های فیلم می تواند پرخاشگرانه یا غیر پرخاشگرانه باشد ، در اینجا واحد ثبت « عمل » است و واحد تحلیل می تواند میانگین اعمال پرخاشگرانه در هر برنامه تلویزیونی باشد . یک واحد تحلیل هرگز کوچکتر از واحد ثبت نیست .

 

نمونه گیری در تحلیل محتوا

ویژگی یک نمونه خوب آن است که معرف کل جامعه باشد . نمونه گیری در تحلیل محتوا می تواند به دو شکل صورت گیرد :

 

1 ) نمونه گیری غیر احتمالی : این نوع نمونه گیری اگر چه قابل تعمیم به کل جامعه نیست اما کاربردهای خاص خود را دارد و به دو گونه انجام می شود :

·          آسوده : وقتی صورت می گیرد که همه واحدها در جمعیت مورد آزمون در دسترس باشند .

·     ترجیهی یا هدفمند : با توجه به ماهیت تحقیق ، مطالعه روی نوع خاصی از جمعیت مورد آزمون یا  زمان های خاصی ، مثلاً به دلیل اهمیت یا نقش کلیدی تاریخی یک سلسله محتوای تولید شده به    شکل متوالی ، صورت می گیرد .

در نمونه گیری غیر احتمالی تعمیم نتایج دارای محدودیت بدیهی است ، اما با 3 شرط توجیه می شود :

·       دسترسی به همه محتوای مورد مطالعه ، دشوار باشد .

·       منابع مالی لازم جهت نمونه گیری تصادفی موجود نباشد .

·     پژوهش اکتشافی باشد ، محقق به دنبال کشف مسئله ای مهم در زمینه ای است که تا کنون تحقیقی در آن   زمینه صورت نگرفته است .

 

2 ) نمونه گیری احتمالی ( تصادفی ) : در این نوع نمونه گیری هر یک از اعضای جمعیت مورد مطالعه ، باید شانس مساوی  برای حضور در نمونه را داشته باشند .

عواملی که بر چگونگی صحت برآورد میانگین یا نسبت نمونه اثر گذار هستند ، عبارتند از :

·     حجم نمونه ، هر چه نمونه بزرگتر باشد ، برآورد بهتری از جمعیت صورت می گیرد .

·     تنوع ارزش های موردی ، هر چه بیشتر باشد ، خطای برآورد میانگین بیشتر خواهد بود .

·     نسبت جمعیت در نمونه هر چه بالاتر باشد ، خطای برآورد میانگین پایین تر خواهد آمد .

 

نمونه گیری احتمالی انواع مختلفی دارد که در همه روش های تحقیق کاربرد دارند ، این انواع عبارتند از :

تصادفی ساده ، منظم یا سیستماتیک ، طبقه بندی شده یا سهمیه ای ، خوشه ای و چند مرحله ای .

 

انتخاب نوع نمونه گیری به ماهیت تحقیق بستگی دارد ، اما بهترین روش نمونه گیری برای تحلیل محتوای رسانه ها ، روش « طبقه بندی شده یا سهمیه ای » است ، زیرا محتوای رسانه ها بطور منظم و در طول دوره های زمانی تغییر می کند .

هر کودک یک لپ تاپ

طرحی توسط محققین موسسه تکنولوژی ماساچوست برای افزایش شاخص های دیجیتال در کشورهای فقیر جهان از مرحله مطالع به فاز اجرایی رسیده که مبتنی بر تولید لب تاپ های زیر صد دلار برای کودکان است . این لپ تاپ ها هارد ندارند ، ولی قابلیت اتصال با سیم و بی سیم به شبکه را دارند. اصل خبر را در  http://www.irna.ir/fa/news/view/menu-279/8510130324104014.htm بخوانید . نفس لزوم اجرای چنین طرحی نشان از انجام یک گذار دوران ساز در دنیاست و هارد نداشتن این سیستم ها جلوه ای از دنیای پیشروست و ذهن مغشوش من یاد آن سئوال دانشجوی ارشد ترم اولی ارتباطات افتاد که آدرس سایت کامپیوتر گروه و دانشکده را می پرسید و آن استاد ی که می گفت مگه هاروارد قبول شدی. 

فالاچی

  

به نام مقام متعال

فالاچی ۱

به مناسبت هم عصری با سرنوشت دیکتاتورها!!


متنی برگرفته از مصاحبه با تاریخ اوریانا فالاچی ترجمه پیروز ملکی /موسسه انتشارات امیر کبیر !

"ص 298 : -امپراطور , شما تا به امروز طولانیترین دوران سلطنت را بین پادشاهان کنونی داشته ایدو به عنوان تنها پادشاه مطلق العنان بر تخت خود مانده اید.آیا اتفاق می افتد که در این دنیایی که با دنیای قبلی شما آنقدر تفاوت دارد خود را تنها احساس کنید ؟

- ما عقیده داریم که دنیا ابدا , ابدا تغییر نکرده است . ما عقیده داریم که این تغییرات هیچ چیز را تغییر نداده اند. ما حتی تفاوتی بین رژیم سلطنتی و جمهوری
نمی بینیم : بنظر ما این دو شکل حکومت بر مردم در اساس یکی هستند.زود باشید,به ما بگوئید:چه تفاوتی بین رژیم جمهوری و رژیم سلطنتی وجود دارد؟

- مهم نیست , امپراطور . نظر شما راجع به دموکراسی چیست ؟

- دموکراسی , جمهوری : مقصود از این کلمات چیست ؟ چه چیز را در دنیا عوض کرده اند ؟ آیا انسانهازرنگ تر و درست تر و بهتر شده اند ؟ آیا مردم خوشبخت تر شده اند ؟ همه چیز مثل گذشته هاست, مثل همیشه.خیال باطل ,خیال باطل . و از اینها گذشته باید منافع مردم را ببینیم , نه اینکه قبلا با لغات خرابکاری کنیم.گاهی دموکراسی لازم است و ما فکر می کنیم که بعضی از مردم افریقائی آماده کسب و استفاده از دموکراسی هستند.ولی گاهی هم ضرر دارد,اشتباه است.

(در حبشه حتی لغت انتخابات و رای را نمی شناسند . اگر به یک چوپان ایالت گوندرا بگویی که او حق اظهارنظر و استفاده از رای دارد , تصور خواهد کرد که او را دست
 می اندازی و باور نخواهد کرد.آزادی بیان وطبیعتااحزاب سیاسی وجود ندارند . نه حتی احزاب مخفی . پلیس مخفی خیلی قوی است , تلفنها کنترل می شوند

حتی خارجیها هم جرات بیان چیزی مخالف نظر امپراطور را ندارند.بخاطر هیچ و پوچ افراد را به اتهام توهین به مقام امپراطوردستگیر و زندانی می کنند یا به دار
می آویزند.مسئله در آنست که امپراطور قبول ندارد که حبشه بتواند در محیطی آزاد و دموکرات زندگی کند , امپراطور برای ملت خود چندان احترامی قائل نیست.

با هر کس که درد دل می کند , با لحنی منزجر تکرار می کند :"Vous saves , ces gens..."(می دانید, این مردم...-م)

و اغلب مثال کنگو را پیش می کشد : "بفرمائید , می بینیدکه آزادی دادن به بعضی ملتها چه عواقبی دارد.")

- امپراطور , مقصودتان اینست که بعضی ملتها , از جمله ملت خودتان , آماده دموکراسی نیستند,و در نتیجه لیاقت آنرا ندارند ؟ مقصودتان اینست که آزادی بیان و آزادی مطبوعات در اینجا غیر قابل اجرا است ؟

- آزادی , آزادی ...امپراطور منلیک و پدر ما , که مردان روشن بینی بودند , این لغت را مطالعه کردند , و این مسائل را از نزدیک بررسی کردند. حتی باید گفت که آنرا مطرح کردند و خیلی به مردم امتیاز دادند.بعدها ,ما هم خیلی امتیازها دادیم.قبلا هم یادآوری کردیم که ما بودیم که بردگی را لغو کردیم. اما تکرار می کنیم

,بعضی چیزها برای مردم خوب هستند و بعضی دیگر نه.برای فهمیدن این چیزها باید مردم را شناخت . باید به کندی و با احتیاط پیش رفت , برای بچه ها باید پدر محتاطی بود.واقعیت کشور ما مثل کشور شما نیست.بدبختی های مملکت ما بی حد و حصر است .

(در اوائل امپراطوری خود , هایله سلاسی رادیو را وارد کشور کرد و کمی بعد روزنامه و تلویزیون را . با این وجود حتی در آدیس آبابا,هیچ کس از وقایع دنیا خبر ندارد . چه رادیو و چه تلویزیون و چه روزنامه هافقط وسیله ای هستند برای تبلیغات دولت.هر شب اخبار تلویزیون با خبری از امپراطور شروع می شود:
امپراطور یک پل را افتتاح کرد , امپراطور لوحی بر مقبره فلان گذاشت امپراطور در نمایشگاه خیریه بهمان شرکت کرد
,امپراطور با فلان سفیر ملاقات کرد.بدون استثنا همیشه دو کلام اول اخبار اینهاست:" امپراطور ..."
روزنامه ها در حقیقت خبرنامه بارگاه امپراطور هستند.اتیوپی ین هرالد روزنامه انگلیسی زبان نیز عین اخبارتلویزیون را چاپ می کندحتی خبر شروع یک جنگ , پیاده شدن انسان روی کره ماه و فاجعه های طبیعی محلی در
مقابل خبر شرکت امپراطور در فلان مراسم , خبر دست دوم می شوند و فقط در چند سطر به چاپ می رسند.روزی که آن هواپیمای ایست افریکن روی باند فرودگاه متلاشی شد و پنجاه نفر کشته شدند,روزنامه ها تمام صفحات خود را وقف سفر امپراطور به دهات کرده بودند . حبشیها چنان تحت بمباران تبلیغات به عرش بردن امپراطورهستند که حتی وقتی در رادیو تبلیغات کوکاکولا را می شنوند , فکر می کنند که صدای او را می شنوند.)
- امپراطور , آیا هرگز اتفاق افتاده است که به سرنوشت خود افسوس بخورید ؟ آیا هرگز آرزو کرده اید که کاش مثل یک آدم معمولی زندگی می کردید ؟
- این سوال شما را نمی فهمیم.ما حتی در سخت ترین لحظه ها و در زنج آورترین موقعیتها به سرنوشت خودافسوس نخورده ایم و آنرا لعنت نکرده ایم.هرگز .چه دلیلی می توانست داشته باشد؟ ما با خون امپراطوری بدنیا آمده ایم و حکم کردن کار ماست. و از آنجا که خدای خالق ما فکر کرده است که مامی توانیم به ملت خدمت کنیم , بنابراین امپراطور بودن برای ما خوشوقتی بزرگی است . ما برای این کار به دنیا آمده ایم وهمیشه برای این کار زندگی کرده ایم.

- امپراطور , می خواستم شما را بعنوان انسان , و نه بعنوان امپراطور , بفهمم. بنابراین اصرار می کنم ,و از شما می پرسم که آیااین حرفه بر دوش شما سنگینی نکرده است , بخصوص وقتی مجبور به اعمال خشونت می شوید .

- یک امپراطور هرگز نباید از اعمال خشونت افسوس بخورد.ضروریات نامطلوب ضروری هستند , و یک امپراطور نباید هرگز در مقابل ضروریاتعقب بنشیند. حتی اگر آن ضرورت او را متاسف کند . ما هرگز از سختگیری ترس نداشته ایم :

امپراطور می داند که چه چیزی برای ملت لازم است , ملت نمی تواند این را بداند .مثلا مجازات کردن . ما باید ندای وجدان و قضاوت خود را عمل کنیم و بس. و هرگز از اجرای یک مجازات رنج نمی بریم , زیرا که به آن مجازات اعتقاد داریم
, ما به قضاوت خود اطمینان داریم . اینطور باید باشد و اینطور هست"فالاچی در انتهای این مصاحبه که به روشنی خوی مستبدانه و منش دیکتاتوری هایله سلاسی را می نمایاند پرسشی از وی درباره "مرگ" دارد وامپراطور توهم زده غرقه در باده قدرت ترش کرده و فالاچی را با دشنام از حضور خود مرخص می سازد ‍‍...فالاچی در ادامه می نگارد:
"... نبوغ او تا آن حد نبوده است که به جای خود تخم خوبی بیفشانند . دستهای پیرش هرگز قدرت را رها نکرده اندیا بدیگری عاریه نداده اند.قلب پیرش هرگز بر این اصل که می گوید :"دنیا پس از من چه آب و چه سراب " غلبه نکرده است.



فالاچی ۲
تبحر !
مقدمه کتاب "مصاحبه با تاریخ" اثر اوریانا فالاچی /ترجمه پیروز ملک/انتشارات امیرکبیر
چاپ ۲ /2536




گوشه هایی از مقدمه کتاب مصاحبه با تاریخ که گویای بخشی از تاریخ معاصر می باشد منتخب و حروفچینی مجدد تا علاقه مندان بتوانند آن را مروری کنند.

به قلم : اوریانا فالاچی

...در واقع نمی توانم , و هرگز نخواهم توانست, آنچه را که می شنوم و می بینم به سردی یک ماشین ثبت کنم.درگیر یکایک تجربه های مربوط به حرفه ام می شوم و پاره هایی از روح خود را در آنها به جا می گذارم و در آنچه فرصت دیدن و شنیدنش نصیبم می شود مشارکت می جویم و احساس ارتباط شخصی می کنم و ناگزیرم جبهه بگیرم (و جبهه گیری ام – همیشه – به فراخور یک گزینش دقیق اخلاقی صورت می گیرد).

بدین سان , با نگرش گسستة یک زیست شناس یا رویدادنگار خونسرد نبود که به نزد این شخصیتها رفتم.دست به گریبان با هزار خشم و هزار پرسشی به سراغشان رفتم که , تا لحظة مطرح کردنشان,به امید اینکه دریابم چگونه سرنوشتمان می تواند به افرادی چند بستگی داشته باشد – چه قدرت را در دست داشته باشند , چه با آن ستیز کنند – رنجم داده بودند . پس تاریخ را آیا همه
می سازند یا فقط چند تن ؟ آیا تابع قوانین جهانی است یا مقررات چند نفر ؟

البته به عنوان مفر معمول , پاسخ این است که تاریخ در عین حال نتیجه اعمال همه است و کرده های تنی چند , و عده اخیر از آنرو به قدرت رسیده اند که بهنگام , زاده شده اند و بهره گیری از شرایط را بلد بوده اند.شاید چنین باشد . با اینهمه , اگر درباره فاجعه ابلهانه زندگی , باورهای واهی در سر نپروریم , وسوسه می شویم که از پاسکال , آنگاه که می گوید اگر بینی کلئوپاتر کوتاهتر می بود چهره دنیا دگرگون می شد , پیروی کنیم ؛ به پذیرفتن نظر برتراند راسل متمایل می شویم , که نوشته است : " همه اینها را کنار بگذار , آنچه در جهان رخ می دهد به آقای خروشچف , به آقای مائوتسه تونگ , به آقای فاستر دالس بستگی دارد , نه به تو .اگر بگویند "بمیرید" ما می میریم , و اگر بگویند "زندگی کنید" ما زندگی می کنیم." نمی توانم حق را به جانب او ندانم .

بطور کلی نمی توانم تصور کنم که وجود ما تابع چند فرد نیست , با رویاها و هوس ها و ابتکارها و انتخابهایشان . در بلوای اندیشه ها و کشف ها و انقلاب ها و جنگ ها و حتی حرکات ساده , مثل قتل یک مستبد , جریان رویدادها منحرف می گردد و سرنوشت اکثریت به دست عده ای معدود ترسیم
می شود.

البته , چنین فکری وحشتناک است , اهانت به عقل است , چون , در آن صورت , پس ما چه هستیم ؟ رمه ای ناتوان در دست چوپانی که گاه نجیب است و گاه سفاک ؟ برگهایی غوطه ور در باد؟ برای رد این فکر می توانی به نظر مارکسیستها متمایل شوی , که نزدشان همه چیز از راه کشمکش طبقاتی حل می شود : " تاریخ را ملت ها با مبارزه طبقاتی می سازند ." اما خیلی زود پی میبری که واقعیت روزمره نظرشان را تکذیب می کند , و بی درنگ در پاسخش می گویی که بدون مارکس , مارکسیسمی وجود نمی داشت (هیچکس نمی تواند ثابت کند که اگر مارکس متولد نشده بود یا "سرمایه" را ننوشته بود , حتما عمرو و یا زیدی آنرا به جای او می نوشت)...و آنگاه نومیدانه , درمی یابی که چه اندک است شمار آنان که راه معینی را به جای دیگر راه ها پیش پای ما می گذارند , چه کوچک است عده کسانی که اندیشه ها و کشف ها و انقلاب ها و جنگ ها را می آفرینند , و چه ناچیز است گروه افرادی که مستبدان را به قتل می رسانند. از آنهم نومیدانه تر, از خود می پرسی که این موجودات کمیاب چگونه اند : آیا از ما زیرک تر و نیرومند تر و روشنفکرتر و فعال ترند ؟ یا اینکه افرادی مانند خودمان هستند , نه بهتر و نه بدتر , موجوداتی که نه مستوجب خشم ما هستند و نه مستحق شیفتگی و یا رشکمان ؟

این پرسش , گذشته را در بر می گیرد , حتی گذشته دوری را که از آن فقط همانقدر می دانیم که در مدرسه به ما تحمیل کردند تا مطیعانه بیاموزیم . چه کسی می تواند به ما اطمینان دهد که آن حرف ها دروغ نبود ؟ چه کسی می تواند شواهد تردید ناپذیری از حسن نیت ژول سزار یا اسپارتاکوس ارائه کند ؟درباره جنگهایشان همه چیز را می دانیم , ولی درباره بعد انسانی شان هیچ , درباره ضعف ها و دروغ هایشان هیچ , درباره کمبودهای فکری و اخلاقی شان هیچ . اسنادی در دست نداریم که نشان دهند ورسینژتوریکس آدم دیو سیرتی بوده است . ما حتی نمی دانیم که آیا عیسی مسیح قامت بلند داشت یا کوتاه , بور یا سبزه , با فرهنگ بود یا جاهل , با مریم مجدلیه قدیسه همبستر می شد یا نمی شد , و حقیقتا همتن چیزهایی را که لوقا و متی و مرقس و یوحنای قدیس از او نقل کرده اند می گفت یا
نمی گفت .ایکاش یکی از آنها با ضبط صوت با او به مصاحبه نشسته بود و صدا و افکار و کلمات او را ثبت کرده بود‍‍! ایکاش یکنفر واپسین کلمات ژاندارک را پیش از رفتن بر فراز پشته هیزم , تند نویسی کرده بود!من به رویداد نگاری هایی که شفاها نقل شده اند و به شرح حال هایی که دیر تهیه شده اند و اثباتشان مقدور نیست اعتماد ندارم.تاریخ دیروز رمانی ست پر از اظهاراتی که
درستی شان را نمی توانم بررسی کنم , پر از داوری هایی که می توانم به آنها اعتراض کنم.

تاریخ امروز چنین نیست . چون تاریخ امروز در همان لحظه وقوعش ثبت می شود.

از آن می توان عکس گرفت , فیلم برداشت , نوار تهیه کرد , همچنان که من در مصاحبه های خود با چند شخصیت حاکم بر جهان یا بر هم زننده سیر رویدادها کردم . می توان بلافاصله منتشرش کرد : از طریق جراید , روزنامه, تلویزیون . می شود گرم گرم تعبیرش کرد و مبنای مذاکره قرار داد.من روزنامه نگاری را به همین خاطر دوست دارم , وبه همین خاطر هم از آن می هراسم.کدام شغل دیگری اجازه می دهد انسان تاریخ را در همان لحظه وقوعش بنویسد و گواه مستقیم آن باشد ؟ روزنامه نگاری امتیازی است خارق العاده و هراس انگیز . تصادفی نیست که انسان , اگر به این نکته واقف باشد , زیر فشار صدها عقده حقارت خرد می شود ؛تصادفی نیست که , وقتی خود را درگیر رویدادی می بینم , یا به هنگام ملاقاتی مهم , دچار نوعی اضطراب می شوم و می ترسم به آن اندازه که باید و شاید چشم وگوش و مغز نداشته باشم که , همچون کرمی رخنه کرده در تاریخ , گوش کنم و نگاه کنم و بفهمم.بدون اغراق می گویم که در هر تجربه شخصی پاره هایی از روحم را به جای می گذارم.

و مشکل می توانم به خودم بگویم : ای بابا , لازم نیست هرودوت بشوی . اگر موفقیت بزرگی از کار درنیامد , تکه ای از نقش کاشی را فراهم کرده ای و اطلاع مفیدی که می تواند مردم را به تعمق وادارد به دست داده ای . و اگر اشتباه کرده باشی زهی تاسف !

...به نزد این شخصیتها رفتم و هربار تنها جویای اطلاعاتی که در پی این پرسش نبودم که :" از چه بابت با ما تفاوت دارند؟" این ملاقات غالبا بسیار خسته کننده بود. در پاسخ تقاضای وعده ملاقات تقریبا همواره سکوت اختیار می کردند یا جوابی سرد و منفی می دادند...و اگر بالاخره پاسخ مثبت می دادند , ماهها می بایست انتظار بکشم تا یک ساعت , یا نیم ساعت از وقت خود را در اختیارم بگذارند .هنگامی که عاقبت مرا به حضور می پذیرفتند , به لطایف الحیل متوسل می شدم تا بیشتر از یک ساعت یا نیم ساعت موعود نگاهشان دارم.با اینهمه , به آنجا که می رسیدم , لمس حقیقت و کشف اینکه قدرتشان حتی بر اساس یک ضابطه گزینش نیز توجیه پذیر نیست آسان می شد : در می یافتم که حاکمان بر سرنوشت هایمان حقیقتا نه از ما بهترند و نه زیرکترند و نه نیرومندتر و نه روشنفکرتر. بعضی هاشان جاه طلب تر و در عمل جسورترند . فقط در چند مورد نادر دریافتم که در حضور کسانی هستم که برای هدایت یا توصیه راهی به جای راههای دیگر آفریده شده اند.اما اینان دقیقا کسانی بودند که قدرت را در دست نداشتند : به عکس , جان به کف با آن مبارزه کرده بودند , یا می کردند . در مورد آنان که به نحوی علاقه مرا برانگیختند یا مسحورم کردند در عین حال که قدرت را در دست داشتند , وقت آن رسیده است که اعتراف کنم در مغزم نوعی تردید و در قلبم نوعی ارضا نشدگی باقی گذاشتند. در واقع , می پسندیدم که در راس هرم قرار دارند . ولی , چون موفق نمی شدم آنچنان که دلخواهم بود به آنان اعتقاد داشته باشم , نمی توانستم بی گناهشان بدانم . و به طریق اولی نمی توانستم همسفرشان بنگرم.

شاید به این خاطر که قدرت را نمی فهمم : این مکانیسمی که به اعتبارش مرد یا زنی خود را صاحب حق فرمان دادن و تنبیه کردن می انگارد یا مشاهده می کند . چه در دست یک سلطان مستبد باشد , چه در دست یک رئیس جمهور منتخب , چه یک ژنرال جانی چه یک رهبر محبوب نما. من قدرت را پدیده ای غیر انسانی و پلید می دانم. ممکن است در اشتباه باشم , ولی در نظر من بهشت روی زمین آن روزی از دست نرفت که خدا به آدم و حوا گفت از آن پس باید نان خود را به عرق پیشانی به کف آورند و در رنج و تعب زاد و ولد کنند . بهشت روزی از دست رفت که آدم و حوا متوجه شدند اربابی دارند که سیب خوردن را بر ایشان ممنوع کرده کرده است , و آنان , پس از رانده شدن بخاطر یک سیب , در راس قبیله ای قرار گرفتندکه گوشت خوردن در روز جمعه را منع می کرد . البته می دانم که برای گروهی زیستن اقتداری لازم است که حکومت کند , والا هرج و مرج می شود. ولی فجیع ترین جنبه وضع آدمی به نظر من دقیقا در همین نیاز به یک اقتدار حاکمه انسانی و یک رئیس نهفته است . هرگز مشخص نیست که قدرت یک رئیس کجا آغاز می شود و کجا پایان می پذیرد: تنها چیز مسلم این است که او را نمی شود مهار کرد و این به منزله مرگ آزادی است.و از آن هم بدتر : این خود تلخ ترین دلیل است بر اینکه آزادی به مفهوم مطلق وجود ندارد ؛ هرگز وجود نداشته است , و
نمی تواند وجود داشته باشد.حتی اگر باید آنچنان رفتار کرد که گویی وجود دارد و باید به جستجویش پرداخت . به هر قیمت که باشد.

فکر می کنم وظیفه دارم به خواننده هشدار دهم که همه اینها ایمان دارم , و معتقدم که سیب برای خورده شدن به وجود آمده و گوشت را در روز جمعه هم می شود خورد . همچنین وظیفه دارم یادآور شوم که , اگر قدرت را نمی فهمم ,در مقابل , کسانی را که با قدرت مبارزه می کنند , بر قدرت ممیزی می نهند , به قدرت اعتراض می کنند , و خصوصا کسانی را که بر ضد قدرت تحمیل شده به اتکای خشونت می شورند می فهمم. من همیشه نافرمانی نسبت به نیرومندان را تنها وسیله بهره وری از معجزه متولد شدن نگریسته ام.و همیشه سکوت کسانی را که واکنش نشان نمی دهند یا سروصدای کسانی را که کف می زنند به منزله مرگ حقیقی مرد یا زنی دانسته ام.

به چشم من زیباترین بنایی که به تجلیل از وقار انسانی پرداخته شده است آن است که بر تپه یی در پلوپونز دیدم.تندیس نبود,پرچم نبود,واژه ای سه حرفی بود که به یونانی یعنی "نه." انسان هایی تشنه آزادی , این حروف را در زمان اشغال فاشیستی نازی ها بر پوست درختها کنده بودند , و آن "نه" مدت سی سال باقی ماند : بی آنکه از باران و آفتاب بپژمرد.سپس سرهنگها آنرا زیر یک لایه آهک ناپدید کردند . و بلافاصله , گویی به نیروی جادویی , باران و آفتاب آهک را زدودند . بطوری که حروف پا گرفته از سرسختی و نومیدی همچنان آشکارند.

... باید آن "نه" سرسختانه و نومیدانه و زوال ناپذیر را به خاطر داشت که بر درختهای پلوپونز – و در روح من – حاضر است.

Intervista con la storia / اوریانا فالاچی (دهه 1970)