ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

مرد هزار چهره: بی چهرگی مخاطب

مرد هزارچهره مدیری برنامه موفقی است که به کمک استعداد بلامنازع مدیری و قاسم خانی به خاطره امسال ما ازتلویزیون نوروزی تبدیل خواهد شد. بازتابهای همدلانه با مجموعه در فضاهایی که عموما نظر مثبتی به تلویزیون ندارند و چند نظری های موجود در مورد معنی و منظور مورد نظر تاییدی بر نظریه دریافت و گفتمانی بودن ادراک نشانه تلویزیونی است. هال در تقسیم بندی خود از مخاطب سه جایگاه هژمونیک مذاکره و معارضه برای تفسیر نشانه تلویزیونی نام برده که هر کدام معنی متفاوتی از نشانه مشخص تلویزیونی را تولید میکنند .با کمک از مدل هال می شود دلایل اغتشاش موجود در رمزگشایی ها از مرد هزار چهره را کمی روشنتر نمود.مخاطبی که در چهار چوب هژمونیک به رمز گشایی مجموعه اقدام می کند کسی است که مثلا در تمام انتخابات و راهبیمایی ها شرکت دارد و مخاطب و بشتیبان اصلی صدا و سیما است. تفسیر مذاکره جویانه جایگاه اعتراض و گفتگو است مثلا جایگاه نیروهای اصلاح طلب نسبت به تلویزیون و جایگاه معارضه که جایگاه نفی و درک وارونه نشانه گذاریهای هژمونیک است. جایگاه نیروهایی که امیدی به تغییر گفتمان در تلویزیون ندارند و به لحاظ ذهنی برانداز محسوب می شوند.در مدل هال برنامه های تلویزیونی همواره مخاطب را در جایگاه هژمونیک مورد استیضاح قرار می دهند. و مخاطب در مورد قصد اصلی تهیه کنندگان برنامه تردیدی ندارد. اما در مرد هزار چهره مخاطب هژمونیک قادر به همراهی و رمزگشایی رضایت بخش از قسمتهای مختلف برنامه در داخل گفتمان مسلط نیست. مثلا نقد نیروی انتظامی از جایگاه گفتمان مسلط به صورت رضایت بخشی رمزگشایی نمی شود.و تردیدهایی در مورد کدگذاری شدن برنامه در داخل گفتمان مسلط ایجاد می کند. تکلیف مخاطبی که در جایگاه معارضه است مشخص است. او مطمئن است که این مجموعه در داخل گفتمان مسلط تولید شده و خوانش او از نشانه های مجموعه هم در داخل گفتمانی معارض با گفتمان مفرض برای تولید انجام می شود.و همه نشانه ها را یک بازی دیگر دستگاه ایدئولوژیک به اصطلاح رژیم برای برای از بین بردن مشروعیت و نفوذ دیگران و دگر اندیشان و دشمنان فکری نظام در جامعه می داند. جایگاه مذاکره برای فهم این مجموعه جایگاه استوارتری به نظر می رسد. مخاطبی که در این جایگاه قرار دارد با فشار کمتری برای تغییر جایگاه روبرست. و با نشانه های غیرقابل تفسیر کمتری مواجه می شود مشروط به اینکه بایگاه مشخصی برای انتقاد نداشته باشد.چون این مجموعه تا به اینجا مخاطب را بر هیچ جایگاه اجتماعی و گرایش فرهنگی – گفتمانی مشخصی استیضاح نکرده است. این نتیجه که تلویزیون رسمی مجموعه ای تولید کند که مخاطب را در جایگاه هژمونیک مورد مخاطبه قرار ندهد به نظر متناقض می آید. که می توان این امر را به عدم تولید مجموعه در داخل گفتمان مسلط یا حداقل التقاط گفتمان رمزگذاری کننده مجموعه و ماهیت درگیرانه و جدلی موقعیت هژمونیک نسبت داد. (هژمونی هیچ گاه کامل نمی شود) رعایت استانداردها و خواستها ی سازمان تولید و بخش نیز بر بی تعینی جایگاه رمزگذاری افزوده است که موجب سردرگمی و تنوع نظرات مخاطبان در مورد نیات اصلی مهران مدیری و تیمش از بازنمایی هزارچهرگی ناگزیر در جامعه مان شده است.

تلویزیون نوروزی: تناقض مضاعف

اگه مردم سیما را به جای تلویزیون قبول کرده بودند زحمت بیدا کردن سین هفتم از دوش همه بر داشته می شد. ولی با وجود حضور فراگیرتلویزیون نوروزی در نوروز حضوری حاشیه ای دارد و غالبا خودشو یشت چیزی (سریال - فیلم سینمایی -مردان آهنین! و....) قایم می کنه و ظاهرا علاقه ای به بازنمایی متن و معنی اصلی عید و جشن نداره . توان و قدرت تاثیرگذاری و برجسته سازی ای که تلویزیون در مناسبتها و سوگهای مذهبی و طبیعی از خود نشون میده در جشن ها نمودی نداره. اغلب حس میشه که حتی برنامه هایی که مجبورند به خود جشن بیردازند به هر نحوی موضوع و بحثو عوض می کنند تا به وانموده های عید و شادی برداخته نشه. سئوال من به بیان هامونی اینه که این ضعف تلویزون از کجا میاد؟ حتی این ضعف به صورت نهادینه شده در توسعه نیافتگی فرمتهای برنامه سازی مرتبط با جشن و شادی چون واریته و به صورت اختصاصی تر شو و عدم تمایل تلویزون به تربیت شومن بروز یافته است. اگه به تحلیل چندلر از بازنمایی و سئوالاتی که او در مورد هر بازنمایی مطرح کرده رجوع کنیم مهمترین سئوالی که به نظرم باید مطرح کرد اینه که چرا بازنمایی شادی و جشن در تلویزیون مفهومی یروبلماتیک است. عباس کاظمی از جنبه ای دیگه علاقه تلویزیون به بازنمایی رنج و درد را به موعود گرایی ایدئولوژی آن ربط داده است. شاید با تعمییم چنین نگاهی بتوان ضعف تلویزیون در این موضوع را به ماهیت سکولار شادی و نمایش شادی و آداب و آیین رایج شادمانگی و لذت و رضایت در ناسوت ربط داد که با ایدئولوژی حاکم بر تلویزیون ناهمخوان است. هر چند این ایدئولوژی خود با اندک اعتقاد به ذاتمندی تکنولوژی مورد استفاده با آن در تعارض است. چنین تناقضات مضاعفی است که توان تلویزون برای یکسره کردن تکلیف خود با چنین موضوعاتی را از بین می برد. و به سان هملت در کشمکش نیروهای متعارض در سی سال اخیر هیچ قدمی برای رفع مشکل خود با چنین موضوعاتی برنداشته است.