ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

آخر دنیا

"تا حالا فکر کردی که چرا ما نسبت به سایر اقوام اینقدر موضعگیری تند نداریم؟ ساده است. چون اونا خودشون رو آخر دنیا نمی دونن. همونطور که ما "

این یه قسمت  از گفتگو با دوست معمولا همفکری است که از دو سوی یه مرز قومی انجام می شد.و  از نظر من دقیقا از یک موضع بیانی آخر دنیایی گفته می شد.چنین تفاوت نگاهی که معمولا در بیان فی البداهه نظرات در موضوعات همبسته با قومیت ظاهر می شود یکی از مهمترین مشکلات ارتباطات بین قومی است. معمولا این اختلافات به تعریف و کارکرد قومیت نسبت داده می شود. و فرض می شود که می توان با اندازگیری میزان اختلافات و اشتراکات دو سوی یک مرز قومی شانس و سهولت ایجاد تفاهم بین دو طرف را تعیین کرد.  مطالعه همزیستی ها و واگرایی های قومی نشان می دهد که تفاهم و اختلاف بین اقوام ارتباط مستقیمی با میزان تفاوتهای فرهنگی بین قومی ندارد. برای تبیین این مشکلات چیزی بیش از درک عینی و ذاتگرایانه از مسایل قومی و هویتی لازم است.کاستلز به صورتی ساده هویت را منبع معنی برای فرد می داند و اگر با تعریف بارت از قومیت آن را سازمان اجتماعی تفاوت فرهنگی و اراده برای به کارگیری تفاوت فرهنگی به مثابه مرز اجتماعی و برجستگی ذهنی تفاوت فرهنگی بدانیم. می توان دلیل ایجاد این تفاوتهای ادراکی را توضیح داد. حال در موقعیتهایی که رسیدن به تفاهم و درک مشترک برای بقای ما و حفظ روابط ضروری است با این تفاوتها ی ادراکی چه می توان کرد. بارت توضیح می دهد که یک محتوای فرهنگی مشخص می تواند در یک زمان یا زمانهای مختلف هویتهای متفاوتی را به وجود آورد.و بر همین مبناست که افراد گروهها و دولتها می توانند از هویت به صورت راهبردی استفاده کنند. یعنی آنچه بر درک و رفتار ما تاثیر می گذارد نه آن تفاوتهای مثلا در زبان لهجه آداب و رسوم -نژاد و .... که هدف ما از بازآرایی و وزن دهی به این تفاوتهاست.مطاله سیر تحول درک از هویتهای ملی در کشورهای مختلف نشان می دهد که  به چه میزان این درک  وابسته و متاثر از آینده و هدفی است که در آن  مقطع زمانی کشور و اتباعش برای خود در نظر داشته اند بوده است.  ایجاد یک هویت قومی راهبردی که بتواند امکان رسیدن به جی پی اس مشترکی برای آخر دنیا را فراهم کند برای من و دوستم برای ما و آنها و برای کشور ما چالشی است که به اندازه علاقه مان برای به آخر نرسیدن دنیایمان ارزش دارد.


کاربردهای ۹۰

نود به چه کار می آید؟  اکثر مخاطبان فعال نود همان هایی هستند که در فضای سایبر  برای جنش سبز  فعالیت کردند. چنین مخاطبانی با فرض علاقه و دلبستگی به جنبش سبز و مثلا سر دادن شعار ننگ ما و داشتن چنین اعتقادی چگونه به تماشای نود می نشینند؟( به عنوان نشانه ای از این موضوع می شود به کمپینی که سال گذشته برای شکستن رکورد پنج میلیون مسیج برای نود در این فضا به راه افتاد اشاره کرد که اکثر شرکت کنندگان و فعالان آن کمپین همین وبلاگ ها ی سبز بودند. )

اجماع گسترده ای وجود دارد که تلویزیون رسانه مناسب برای ایدئولوژی سازی و ایدئولوژیک کردن جامعه نیست. پستمن چنین ویژگی ای را به ماهیت قطعه قطعه و نا متداوم پخش تلویزیونی نسبت می دهد که امکان تداوم و حفظ یک دیدگاه و ارزش بر فراز تمامی جریان نامقطع پخش را غیر ممکن می کند. به صورت فراکتالی این ویژگی عدم تداوم و آیتمیک بودن تلویزیون حتی در داخل یک برنامه هم نمود و حضور دارد. و همین خاصیت است که عملا جبهه گیری در برابر کل یک رسانه را بی معنی می کند چون در واقع هیچ کل معنی داری در جبهه روبرو  وجود ندارد .
به راه افتادن کمپین برای ایجاد رکورد مسیج  نود در سال گذشته در فضایی که عموما دارای دید انتقادی نسبت به صدا و سیماست نشانه ای از درک و استفاده هوشمندانه مخاطب از این نا همگنی های اجتناب ناپذیر تلویزیون و سعی فعال برای گشترش  آنهاست. چنین مخاطبی نود را  برنامه ای می بیند که در پایین ترین و عمیق ترین سطوح به تقویت ارزشهای مدرن و دید انتقادی و دموکراسی  می پردازد.و با چنین تحلیلی مخاطب فرضی ای که صبح کلیت صدا و سیما را زیر سئوال برده می تواند شب شرکت کننده مسابقه اس ام اسی نود باشد.که به مثابه اسب تروایی  همان شعار و اعتقاد را در داخل سیستم پیاده می کند. از منظر مدیران و برنامه ریزان تلویزیون نود اینجا و اکنون به عنوان دانه هایی برای کشاندن مخاطب به دام جادوی تلویزیون می تواند نگریسته شود که از دو قطبی مخاطب شهری و تلویزیون کم می کند. و خاطره بد تلویزیون را در ذهنها کم رنگ تر می کند.هر چند چنین دیدگاهی برای کوتاه مدت عاری از واقعیت نیست ولی در داز مدت نود کاری جز افزایش فاصله بیبن ایدئولوژی سازمان و مخاطبان و افزایش برد شعار ننگ ما نخواهد داشت. 

کودکی بی پایان

تلویزیون داره پیر می شه ظاهرا یازدهم مهر پنجاه و یک سال پیش دانش آموخته هارواردی از انتهای الوند اولین برنامه های زنده را برای تهران پخش کرده و امروز بعد نیم قرن خدمت یا خیانت تلویزیون به حق یا نا به جا تو خیابونها به عنوان ... فریاد شده. و مردمی که عصبانیند از این جعبه ای که قرار بود آینه ای در برابرشان باشد. عصبانی ترن. بعد پنجاه سال این کودکی که بزرگ نشد هنوز از سایه های خودش هم می ترسه. هنوز جرات دست کشیدن از دست پدر رو نداره هنوز باید تظاهر کنه که داروی تلخی ای که باید خورده بشه.هنوز باید دست به دامن این قانونو اون تبصره بشه که تماشاگرانش از گرد بساطش توان بلند شدن نیابند.روزهای بدتری هم در پیشه.یکی از متهوعترین موجوداتی که می تونی تصور کنی یه کودکه که بزرگ نمی شه