ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ضرغامی:ماموریت غیرممکن۲

کی ضرغامی رو دوست داره؟متن حکم که منتشر شد بازتاب گلایه ها و انتظارات رهبری که  صریحترین و بی پیرایه ترین بیانش را در جواب محمود وحیدنیا پیدا کرده بود توش دیده می شد. ضرغامی و صداو سیما قبل از این اعتماد مشروط  هدف انبوه اعتراضات شدیدتر از سوی معترضین و گروههای سیاسی بودند.ظاهرا این روزها هیچ کس ضرغامی و سازمانش را دوست ندارد .سال ششم ضرغامی سال سختی است  که اثری از آن خوشبینی اولیه برای تغییر در رویه های صداوسیما که با رفتن لاریجانی به وجود آمده بود باقی نمانده است.انتظار اصلی دولت از صدا و سیما قدرت تاثیر و نفوذ است هر چه گسترده تر و هر چه بیشتر.قدرت یک رسانه به صورت پایدار تولیدی داخل سازمانی نیست.رسانه های جمعی برای نفوذ و تاثیر باید رسانه ای برای جمع باشند و هر چه این جمع جمعتر باشد آن رسانه هم رسانه تر خواهد بود .بدون قضاوت ارزشی یک رسانه جمعی در جوامعی که دارای همگنی فرهنگی بالایی هستند قدرت بیشتری دارد تا جوامع متنوع و دارای تکثر فرهنگی و ارزشی. رسانه ها نهادهای ضعیفی هستند که مجبورند مشروعیت اقتدار و مقبولیت خود را از بیرون نهاد رسانه تامین کنند و معمولا چنین  کاری را با گسترش پایگاه و قدرت اجتماعی رسانه انجام می دهند. هرچه پایگاه اجتماعی و طبقه فرهنگی  یک رسانه قوی تر و بزرگتر باشد آن رسانه دارای قدرت و نفوذ بیشتری خواهد بود. قدرت رسانه تنها بازتاب قدرت طبقه فرهنگی و ارزشی یک رسانه است و چیزی نیست که به صورت ابزاری و تکنیکی در دراز مدت قابل تولید و ماندگاری باشد. حال در جوامعی که دارای چندگانگی های ارزشی و فرهنگی شدید و عمیق بوده  و این ارزشها در تقابل و نبرد  فرهنگی و اجتماعی و سیاسی هستند و شکاف های ارزشی آن به عمقهای غیر قابل عبوری رسیده اند امکان تصور رسانه ای بر فراز  جامعه که بر این شکاف ها پل بزند دشوار به نظر می رسد. هر رسانه ای تنها بخشی از این نزاع فرهنگی و اجتماعی است و تنها می تواند بر پایه یکی از این نگرشهای ارزشی به تولید بپردازد.و هیج رسانه متمرکز و واحدی نمی تواند در یک زمان در هر دو جبهه بجنگد. و حضور آگاهانه اش در سمت دیگر شکاف تنها می تواند تاکتیکی و ابزاری باشد. ماموریت ضرغامی برای تغییری در جهت کارا و فراگیر کردن نفوذ و قدرت  صدا و سیما تا وقتی که عزم و اراده ای برای حل و کاهش شکاف های فرهنگی و اجتماعی موجود و فعال در جامعه و از بین بردن تقابل ها وجود ندارد ماموریتی غیرممکن باقی خواهد ماند .و نوشداروی ضعف این رسانه جایی است که دستان ضرغامی از آن کوتاه است. 

دوباره سیج

با این وضعیت یه پست در میان باید بگی سیج باز شد سیج بسته شد. ولی اونقدر ژورنالهایی که بازن ارتباطاتی و پر پیمان هستن که به شرمندگی گفتنش می ارزه. خلاصه اینکه سیج بازه.

نقش رسانه های جدید در انتخابات ریاست جمهوری ایران

 رسانه های جدید بخشی از دیروز ما را ساخته اند و همچنان در وسط میدان تعاملات جمعی مان هستند . نقطه عطف این نقش در انتخابات ریاست جمهوری و حوادثث قبل و بعد  آن بود که در تعابیری انقلاب توئیتری هم نامیده  شد. متنی که در پی می آید برگردان  گزارش  پنل گفتگو در مورد نقش رسانه های جدید در انتخابات ریاست جمهوری ایران است که در جولای 2009 توسط sima برگزار شده . طبیعتا نشستی که توسط موسسه ای آمریکایی و  در جهت اهداف آن جامعه برگزار شده چشم انداز خاص خود را برای تفسیر وقایع خواهد داشت. ولی در این کویر تحلیلی  می تواند بهانه ای باشد برای شروع به دیدن و نزدیک شدن به موضوع با چشمهایی ایرانی.


تکنولوژی های رسانه های جدید نقش اساسی در حوادث پیش و پس از انتخابات بازی کردند و به ادامه دادن این نقش در حوادث جاری هم علاقه نشان می دهند. شبکه های اجتماعی مانند توئیتر- فیس بوک- و وبلاگها راهی را که شهروندان ایرانی به یکدیگر مرتبط می کرد عوض کرد. از تصاویر برداشته شده توسط موبایل از خشونتهای خیابانی که بقیه رسانه ها نمی توانستند پوشش دهند تا فید های توئیتر برای سازماندهی اعتراضات جمعی .رسانه های جدید برای همیشه ماهیت مشارکت شهروندان را نه تنها در ایران بلکه در کل دنیا عوض کردند. علیرغم اهمیت بسیار زیاد این تکنولوژیها در انتخابات و حوادث مرتبط  با آن اطلاعات کمی در مورد چگونگی کارکرد آنها وجود دارد.امکانات این تکنولوژیهای جدید برای دموکراسی در ایران چیست؟چگونه دولت و اپوزیسیون از این ابزار علیه یکدیگر در میدان جنگ اینترنتی استفاده می کنند؟چطور حکومت ایران در  سانسور و یا کنترل استفاده از این ابزار جدید ناموفق است؟در سخنرانی ها و گفتگوهای انجام شده در  خلال پنل بحث برگزار شده توسط مرکز بین المللی یاری رسانه ها (CIMA) عاملین رسانه های جدید- متخصصین ایران و علاقه مندان موضوع  سعی کردند که نقش رسانه های جدید در انتخابات ایران و قابلیتهای این تکنولژیها را برای کمک به حرکتهای دموکراتیک روشن سازند.

ادامه مطلب ...

ارتباطات از رخداد تا سمینار


جمعه که دکتر خرمشاد تو تلویزیون با یه مجری (که خلاقانه ترین سئوالش این بود که آی دکتر شما که تو فرانسه درس خوندین مشکلی ندارین )راجع به علوم انسانی و قضایای فعلی صحبت می کرد.گفت که علوم انسانی ما حتی سوای این انتقادات ایدئولوژیک با معیارهای سکولار هم چنگی به دل نمی زنه و اگه کسایی حس می کنن که تعطیلی علوم انسانی کلا بی اشکاله یه بخشیش به ضعف علوم انسانی و عدم انجام وظایفش بر می گرده و اینکه هنوز علوم انسانی ما تمایل به روشنفکرنمایی و اپوزسیون گری داره و به اصطلاح دل به کار ملک و ملت به عنوان عالم علوم انسانی و اجتماعی نمی ده و مثالش هم موضوع تاریخ معاصر بود که همه آثاری که ارزش خوندن داشته باشند ترجمه ای هستند. و ... هر چند جواب این گلایه ها را سالهاست که علوم انسانی چی ها با نظریه انباشت غیر کاربردی دانش انسانی و اجتماعی در ایران داده اند. ولی مثل غالب چنین مواردی واقعیت باید چیزی  بین این دو نگاه باشد. چند وقت قبل که سایت گروه علوم سیاسی دانشگاه تورنتو  رو می دیدم. از جمله کتابهای در دست انتشارشون از رونالد دایبرت انقلاب سایبر ایران  بود .سرعت به روز بودن و عینیت تحقیق  جالب بود.  دیروز و پریروز که اینجا کنفرانس دین و رسانه بود مرور عنوان مقالات و شرکت کننده ها  بیشتر نشانگر  ذهنیت گرایی کلی گویی و  مقدماتی بودن یک علم اجتماعی است. و اگر تحقیق  کاربردی ای هم هست توسط  تازه واردانی انجام شده که یکی از اسمی ها هم خودشو بهش بچسبونده. شرح یک نشست انجمن علمی ارتباطات را  به عنوان نگاه از درون  هم که دیدید  و وقتی  همه اینها را در کنار بحر طویل مدعیان و کلید داران این حوزه بگذارید. قصه کارگاه آفتابه لگن  و سفره خالی دانشجو و جامعه است.و تو چنین فضایی  هست که هنوز میشه تو کنفراس به عنوان سخنران کلیدی شعر خوند. و سعید مدنی می تونه همون حرفهایی را برا تبیین و ارائه راهکار به مردم بزنه که سی سال قبل هم می شد گفت. خلاصه این که فعلا از تنور این علم نانی برای مردم گرم نمی شود.اگه وضعیت مطبوعات و صداو سیما و روابط عمومی و فیلترینگ و فرهنگ عمومی ما چنین و چنان است بخشی اش به خاطر عدم انباشت دانش کاربردی ارتباطات است. 

آخر دنیا

"تا حالا فکر کردی که چرا ما نسبت به سایر اقوام اینقدر موضعگیری تند نداریم؟ ساده است. چون اونا خودشون رو آخر دنیا نمی دونن. همونطور که ما "

این یه قسمت  از گفتگو با دوست معمولا همفکری است که از دو سوی یه مرز قومی انجام می شد.و  از نظر من دقیقا از یک موضع بیانی آخر دنیایی گفته می شد.چنین تفاوت نگاهی که معمولا در بیان فی البداهه نظرات در موضوعات همبسته با قومیت ظاهر می شود یکی از مهمترین مشکلات ارتباطات بین قومی است. معمولا این اختلافات به تعریف و کارکرد قومیت نسبت داده می شود. و فرض می شود که می توان با اندازگیری میزان اختلافات و اشتراکات دو سوی یک مرز قومی شانس و سهولت ایجاد تفاهم بین دو طرف را تعیین کرد.  مطالعه همزیستی ها و واگرایی های قومی نشان می دهد که تفاهم و اختلاف بین اقوام ارتباط مستقیمی با میزان تفاوتهای فرهنگی بین قومی ندارد. برای تبیین این مشکلات چیزی بیش از درک عینی و ذاتگرایانه از مسایل قومی و هویتی لازم است.کاستلز به صورتی ساده هویت را منبع معنی برای فرد می داند و اگر با تعریف بارت از قومیت آن را سازمان اجتماعی تفاوت فرهنگی و اراده برای به کارگیری تفاوت فرهنگی به مثابه مرز اجتماعی و برجستگی ذهنی تفاوت فرهنگی بدانیم. می توان دلیل ایجاد این تفاوتهای ادراکی را توضیح داد. حال در موقعیتهایی که رسیدن به تفاهم و درک مشترک برای بقای ما و حفظ روابط ضروری است با این تفاوتها ی ادراکی چه می توان کرد. بارت توضیح می دهد که یک محتوای فرهنگی مشخص می تواند در یک زمان یا زمانهای مختلف هویتهای متفاوتی را به وجود آورد.و بر همین مبناست که افراد گروهها و دولتها می توانند از هویت به صورت راهبردی استفاده کنند. یعنی آنچه بر درک و رفتار ما تاثیر می گذارد نه آن تفاوتهای مثلا در زبان لهجه آداب و رسوم -نژاد و .... که هدف ما از بازآرایی و وزن دهی به این تفاوتهاست.مطاله سیر تحول درک از هویتهای ملی در کشورهای مختلف نشان می دهد که  به چه میزان این درک  وابسته و متاثر از آینده و هدفی است که در آن  مقطع زمانی کشور و اتباعش برای خود در نظر داشته اند بوده است.  ایجاد یک هویت قومی راهبردی که بتواند امکان رسیدن به جی پی اس مشترکی برای آخر دنیا را فراهم کند برای من و دوستم برای ما و آنها و برای کشور ما چالشی است که به اندازه علاقه مان برای به آخر نرسیدن دنیایمان ارزش دارد.


کاربردهای ۹۰

نود به چه کار می آید؟  اکثر مخاطبان فعال نود همان هایی هستند که در فضای سایبر  برای جنش سبز  فعالیت کردند. چنین مخاطبانی با فرض علاقه و دلبستگی به جنبش سبز و مثلا سر دادن شعار ننگ ما و داشتن چنین اعتقادی چگونه به تماشای نود می نشینند؟( به عنوان نشانه ای از این موضوع می شود به کمپینی که سال گذشته برای شکستن رکورد پنج میلیون مسیج برای نود در این فضا به راه افتاد اشاره کرد که اکثر شرکت کنندگان و فعالان آن کمپین همین وبلاگ ها ی سبز بودند. )

اجماع گسترده ای وجود دارد که تلویزیون رسانه مناسب برای ایدئولوژی سازی و ایدئولوژیک کردن جامعه نیست. پستمن چنین ویژگی ای را به ماهیت قطعه قطعه و نا متداوم پخش تلویزیونی نسبت می دهد که امکان تداوم و حفظ یک دیدگاه و ارزش بر فراز تمامی جریان نامقطع پخش را غیر ممکن می کند. به صورت فراکتالی این ویژگی عدم تداوم و آیتمیک بودن تلویزیون حتی در داخل یک برنامه هم نمود و حضور دارد. و همین خاصیت است که عملا جبهه گیری در برابر کل یک رسانه را بی معنی می کند چون در واقع هیچ کل معنی داری در جبهه روبرو  وجود ندارد .
به راه افتادن کمپین برای ایجاد رکورد مسیج  نود در سال گذشته در فضایی که عموما دارای دید انتقادی نسبت به صدا و سیماست نشانه ای از درک و استفاده هوشمندانه مخاطب از این نا همگنی های اجتناب ناپذیر تلویزیون و سعی فعال برای گشترش  آنهاست. چنین مخاطبی نود را  برنامه ای می بیند که در پایین ترین و عمیق ترین سطوح به تقویت ارزشهای مدرن و دید انتقادی و دموکراسی  می پردازد.و با چنین تحلیلی مخاطب فرضی ای که صبح کلیت صدا و سیما را زیر سئوال برده می تواند شب شرکت کننده مسابقه اس ام اسی نود باشد.که به مثابه اسب تروایی  همان شعار و اعتقاد را در داخل سیستم پیاده می کند. از منظر مدیران و برنامه ریزان تلویزیون نود اینجا و اکنون به عنوان دانه هایی برای کشاندن مخاطب به دام جادوی تلویزیون می تواند نگریسته شود که از دو قطبی مخاطب شهری و تلویزیون کم می کند. و خاطره بد تلویزیون را در ذهنها کم رنگ تر می کند.هر چند چنین دیدگاهی برای کوتاه مدت عاری از واقعیت نیست ولی در داز مدت نود کاری جز افزایش فاصله بیبن ایدئولوژی سازمان و مخاطبان و افزایش برد شعار ننگ ما نخواهد داشت. 

کودکی بی پایان

تلویزیون داره پیر می شه ظاهرا یازدهم مهر پنجاه و یک سال پیش دانش آموخته هارواردی از انتهای الوند اولین برنامه های زنده را برای تهران پخش کرده و امروز بعد نیم قرن خدمت یا خیانت تلویزیون به حق یا نا به جا تو خیابونها به عنوان ... فریاد شده. و مردمی که عصبانیند از این جعبه ای که قرار بود آینه ای در برابرشان باشد. عصبانی ترن. بعد پنجاه سال این کودکی که بزرگ نشد هنوز از سایه های خودش هم می ترسه. هنوز جرات دست کشیدن از دست پدر رو نداره هنوز باید تظاهر کنه که داروی تلخی ای که باید خورده بشه.هنوز باید دست به دامن این قانونو اون تبصره بشه که تماشاگرانش از گرد بساطش توان بلند شدن نیابند.روزهای بدتری هم در پیشه.یکی از متهوعترین موجوداتی که می تونی تصور کنی یه کودکه که بزرگ نمی شه

برای ابر آبی




ابر آبی  حتی اون موقع که تو شرق و هم میهن  چلچراغ  .... هم می نوشت اهل سیاست و ماجراهاش نبود بعد هم که کلا روزنامه نویسی رو  واسه همین آوارگی هاش کنار گذاشت و پایان نامش هم راجع به مطبوعات کودک گرفت که بیشتر به روحیاتش می خورد. امروز فاطمه ستوده و همسرش گرفتار همون سیاست و ماجراهاش شدن. ابر آبی مخل امنیت کشور و هم بسته هاش تشخیص داده شده . کاری جز امید داشتن به روزی  که امنیت این ملک اونقدر محکم و استوار باشه که ابرهای آبیش امیدهای زندگی و  سرزندگیش باشن نه تهدید بقا و وجودش نمی شه کرد و دعایی جز عبور این بادهای تیره از زندگی و روزهای یه ابر آبی نمیشه داشت.

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

سیج رایگان

انتشارات سیج تا ۱۵ اکتبر بخشی از منابع آن لاین خود رو به صورت رایگان در اختیار کاربران مهمان قرار میده که برای دسترسی و ثبت نام می شه به آدرس www.sagepub.com  مراجعه کرد.