به نظرم همه می دانند که امانپور در ایران است و کجاها رفته یا نتونسته بره، اینهمه خبر و نظر درباره یک خبرنگار ناشی ازتاثیر محتملی است که امانپور می تواند روی نگرش مخاطبان جهانی نسبت به مسایل ایران داشته باشد. این موقعیت بیانگر لااقل دو کاستی در سیاست گذاری رسانه ای کشور است.اول بیانگر اهمیت و تاثیر سوپراستار های خبری در جلب و حفظ مخاطب یک رسانه است. این شهرت بیش از آنکه مدیون مهارتهای حرفه ای امانپورها باشد ناشی از برنامه ستاره سازی رسانه هاست و کارکرد این سوپرخبرنگاران برای یک رسانه مانند تاثیر ستاره ها در سینما ست و این روند دقیقاْ چیزی است که تا چندی قبل به صورتی برنامه ریزی شده در صدا و سیما و مطبوعات با آن مقابله می شد .
دوم : بیم و امید ابراز شده و نشده مسئولان از حضور و کار کنترل شده و محدود امانپور بیانگر باورشان به ناتوانی نظام رسانه ای کشور در تصحیح تاثیرات احتمالاْ نامطلوب پیامهای ارسالی امانپور به دنیا ست. که همه مان را مجاب می کند که صدای ایران در حیاتی ترین مسایل مربوط به ایران در جهان شنیده نخواهد شد.
پ.ن:اینجا رو هم ببینید.
خبر خوبی است! شاخص ارزشمندی است!
حداقل از قافله همسایگان عقب نیافتاده ایم بسی جای ...
دیشب یکی از جوانان تازه پیوسته در خیل مشترکان! می فرمود که
از ده هزار تومان قبض خوشرنگش! پنج هزار تومان آبونمان و مالیات بوده و بس!
حساب می کنم ! اشتراک رایگان پیشکش! هزینه انتقال و رومینگ و فاصله و ... پیشکش!
هزینه خدمات نیز جدا...
حساب می کنم و البته می خندم نه از آن نوع که معلوم نمی شود خنده است یا گریه!
۱۵ میلیون ضربدر مبلغ آبونمان می شود:
۱۵ میلیون ضربدر مبلغ مالیات می شود:
زیاده جسارت بود!
آخر نامی از ؛ارتباطات؛ در میان بود!
از نیمه شب سی ام ژانویه وستا پشت ویترین مغازه های هفتاد کشور دنیاست و این پایان انتظاری پنج ساله است . مایکروسافت با دو رویکرد امنیت و رسانه ای سازی به طراحی پلتفرمی تازه برای نوزاد تازه اش دست زده و پیش بینی کرده که فروش وستا در سال اول عرضه دو برابر فروش اکس پی در همان مدت باشد که این پیش بینی مبتنی بر گسترش حجم جامعه اطلاعاتی جهان است . اطلاعات بیشتر را در این زمینه را درhttp://www.irna.ir/fa/news/view/menu-279/8511119916075402.htm بخوانید . پیش بینی می شودکه دیگر هیچ گاه جهان چنین منتظر یک محصول نرم افزاری نخواهد ماند و این یکی از آخرین عرضه های بزرگ مایکروسافت به شیوه متعارف خواهد بود. سوای جنبش اپن سورس که پرسشهای اخلاقی و امنیتی را درباره کسب و کار رایج شرکتهای نرم افزاری پیش کشیده پیشرفت جامعه شبکه ای به درجه ای رسیده که با نرم افزار به مثابه سریس تناسب بیشتری دارد و آنچه در این چشم انداز پیشروی ماست عرضه های کوچک و مداوم پکهای اصلاحی و زیرساختها از طریق شبکه به خریداران امتیاز و حق اشتراک است . که به نظرم مشکل (اگر مشکلی حس شود) کپی رایت و وستا فول ورژن سیصد تومن ما را هم حل کند
گزارش منو یاد طرح ساماندهی و کتاب تکنولوژیهای ازادی میندازه.
«مشهدی محمد» که در روستای «معمویی» در 1300 کیلومتری تهران زندگی می کند به جز خانه کاه گلی،زمین کشاورزی،10 گوسفند و چند مرغ، یک دیش ماهواره هم دارد.
ماهواره ای که دو سال پیش در شهر با یک یخچال 12 فوت قدیمی آزمایش که امانت دست یکی از فامیل هایش داشت عوض کرد و بعد با اتوبوس به روستا سوغات آورد. سوغاتی که به سه شبکه تلویزیونی او 600 کانال اروپایی، ایرانی و ترکی را هم اضافه کرده است. اهالی، دیش های خود را به سمت قبله قرار می دهند تا بتوانند (ماهواره های) اروپا، ترکیه و کانال های ایرانی را بگیرند. “علیرضا هاشمیمعروف به «علی ماهواره»او که شوهای جدید ایرانی را از شبکه «PMC» دنبال می کند، می گوید: «روزی چند ساعت بعد از برگشت از مزرعه، برنامه های ماهواره بخصوص کانال های ایرانی را تماشا می کنم.»اما «مشهدی محمد» تنها یکی از 200 نفری است که به گفته او در روستای هزار نفری آنها تماشاگر شبکه های ماهواره ای هستند.طی چند سال گذشته و بعد از استقبال مردم در شهرهای بزرگ از برنامه های ماهواره ای، این وسیله به شهرهای کوچک و بعد به روستا ها راه یافت. روستاهایی مثل «معمویی»، «چهل چشمه»، «شعله»، «اسفندیار»، «اخترآباد»، «کرزسفید» و بسیاری از روستاهای دیگر. اکرم ملکی، اهل روستای «کرزسفید» که چند ماهی است دیش ماهواره به خانه اش راه یافته، می گوید: «برنامه های ماهواره ای این روزها بیشتر از برنامه های تلویزیونی در روستا بیننده دارد. ماهواره "کلاس" دارد و بسیاری از اهالی از پیرمرد 60 ساله تا بچه های کوچک، برنامه های ماهواره را نگاه می کنند.»مثلا احمد، شوهر اکرم به فوتبال های زنده، الهه، دخترش و خود او به شوها و کانال های ایرانی و مصطفی، پسرش به کارتون هایی که از ماهواره پخش می شوند علاقه دارند.مصطفی می گوید:«ماهواره کارتون های جدید پخش می کند.»باگسترش ماهواره دربین اهالی روستاها آن ها خود به متخصصان کانال یابی که این روزها در شهرهای بزرگ همچون تهران شغلی مجزا محسوب می شود هم تبدیل شده اند.
علیرضا هاشمی که در بین فامیل خود و اهالی روستایش به «علی ماهواره» معروف شده یکی از این متخصصان است. او می گوید:«اهالی با جابه جایی دیش ها به راحتی کانال های مختلف را تنظیم و از برنامه های مختلف استفاده می کنند. مثلا آن ها دیش های خود را به سمت قبله قرار می دهند تا بتوانند اروپا، ترکیه و کانال های ایرانی را بگیرند.» او که ماهواره اش بیش از 700 کانال را می گیرد و از بین آن ها 40 کانال را به خاطر آن چه خود «برنامه های لختی » می خواند بسته است، می گوید: «در بین اهالی برنامه های مختلف مثل شو، رقص، فیلم و برنامه های زنده مثل فوتبال، هوادران زیادی دارد. همچنین بیشتر جوان ها هم با وجود انکار، برنامه های شبکه های لختی را دنبال می کنند.»
دیش ماهواره در مرغدانی
دیدن و استفاده از ماهواره در روستا ها مخفیانه است. اهالی روستا همچون ساکنان شهرها دیش های خود را بالای پشت بام ها یا روی بالکن ها قرار نمی دهند. بلکه از راههای مختلف برای مخفی کردن آن استفاده می کنند.
مثلا «مشهدی محمد» در روستای «معمویی» دیش خود را در مرغدانی خانه و محمد اکبری که در روستای چهل چشمه زندگی می کند، دیش ماهواره اش را بین گل های بلند آفتاب گردان مزرعه مخفی کرده است.” اگر ماهواره ام را بگیرند و جریمه ام کنند مجبورم چند تا از گوسفندهایم را بفروشم تا بتوانم جریمه را بدهم.“مشهدی محمد ساکن روستای معمویی اکبری که از مزرعه 500 متر سیم تا خانه کشیده می گوید: «برخی از اهالی ماهواه را بد می دانند و آن را "حرامی" می خواننند و اگر بفهمند که ماهواره دارم ممکن است به پاسگاه خبر دهند.»علی عرب، ریش سفید روستای «عباس آباد» یکی از کسانی است که ماهواره را بد می داند. او می گوید:«برنامه های ماهواره پر از حرامی و رقص است و برکت را از سفره های اهالی برده.»بسیاری از اهالی روستاها هم جز اینکه ماهواره را «حرامی» می دانند معتقدند که ماهواره درلباس پوشیدن و رفتار آن ها تغییر ایجاد کرده است.معصومه خدابخشی که در روستای «زرنون» زندگی می کند می گوید :«بسیاری از جوانان روستا موها و لباس های مدل ماهواره ای دارند و حتی در عروسی ها بیشتر از رقص های محلی، تکنو با مدل آرش و خواننده های لس آنجلسی دیده می شود.»البته تماشای ماهواره در روستا زیر نظر مستقیم پدر خانواده و معمولا با حضور او انجام می شود. در روستاها معمولا کودکان و به خصوص دخترها اجازه دیدن ماهواره بدون حضور پدر و یا برادر بزرگ خود را ندارند.زهرا، دختر جوان 25 ساله که ماهواه خانه آن ها بیش از 500 کانال را می گیرد،می گوید: «دخترها تا زمانی که شوهر نکرده اند اجازه ندارند تنهایی ماهواره ببینند و معمولا به همراه خانواده ماهواره تماشا می کنند.»
او می گوید:«دیدن ماهواره مثل برگزاری مراسمی است که باید اعضای خانواده دور هم جمع شوند.»
اما تماشای ماهواره طی ماه های گذشته و با شروع طرح جدید جمع آوری آنتن های ماهواره در روستاها همچون شهرها با نگرانی همراه بوده است. نگرانی که باعث شده محمد اکبری به فکر فروش ماهواره ای بیفتد که در مزرعه مخفی کرده بود. او می گوید: «ماموران نیروی انتظامی چند روز پیش در روستای گیل آباد که چند کیلومتر با ما فاصله دارد ماهواره 25 نفر را ضبط کردند.»
نیروی انتظامی طبق قانونی که در سال 1373 در مجلس شورای اسلامی تصویب شده و داشتن و استفاده از ماهواره در ایران را ممنوع کرده به ضبط دیش ها اقدام می کند.
«مشهدی محمد» هم می گوید: «اگر ماهواره ام را بگیرند و جریمه ام کنند مجبورم چند تا از گوسفندهایم را بفروشم تا بتوانم جریمه را بدهم.»
رویکرد برنامه های صدا و سیما به عنوان یک سازمان دولتی ، طبیعی است که می بایست در جهت حمایت و تأیید سیاست ها و برنامه های دولت و نظام باشد . اما نگاه دقیق به برخی برنامه های سازمان این سوال جدی را مطرح می کند که آیا واقعاً برخی برنامه ها اثرات حمایتی دارند ؟ یا در دراز مدت می توانند برعکس عمل نمایند ؟
بررسی و نقد عملکرد صدا و سیما ، مبحث گسترده ای است و قطعاً صاحبنظران و اساتید فن به این مهم پرداخته و می پردازند . با این حال به نظرم رسید بد نیست ما هم به عنوان کسانی که در حوزه ارتباطات و رسانه ها مشق می کنیم ، نگاه دقیق تری به برنامه های رسانه ملی داشته و به صورت موردی نظرات خود را اعلام کنیم .
اما آنچه بهانه شد تا مطلب فوق را بنویسم ، برنامه طنز عروسکی است که شبکه دوم سیما در ظهرهای جمعه روی آنتن می برد و در آن به موضوع هسته ای و سیاست های حاکمان کشور آمریکا در این رابطه می پردازد . تم برنامه و متن به اصطلاح طنز آن ، که از زبان رسانه ملی بیان می شود ، آدم را یاد دعواهای کودکانه می اندازد که وقتی یک طرف احساس ضعف می کند می دود و در فاصله ای دورتر شکلک در می آورد و زبان درازی می کند . اینکه به تمسخر کشانیدن رؤسای کشورها و حکومت ها در روابط و مناسبات بین المللی و دیپلماتیک تا چه حد درست ، پسندیده و در چارچوب عرف معمول است ، مسئله ای قابل بررسی است ، اما به نظر می رسد نتیجه این قبیل مجموعه ها ، در کلان ، قرار دادن کشور در موضع ضعف است . تصور کنید رسانه های ملی آمریکا نیز بخواهند با رؤسای حکومت ما چنین رفتاری داشته باشند ، واقعاً عکس العمل ما چه خواهد بود ؟...
باری عروسک ساز مجموعه ، غرق در فضای ذهنی خود ، رو به عروسک " بوش " جمله ای را به زبان آورد که در معنای جدی ، توجه عمیق تری را از مسئولان صدا و سیما می طلبد :
من دارم کار خودم را انجام می دهم ، تو هم داری کار خودت را انجام می دهی...
طرحی توسط محققین موسسه تکنولوژی ماساچوست برای افزایش شاخص های دیجیتال در کشورهای فقیر جهان از مرحله مطالع به فاز اجرایی رسیده که مبتنی بر تولید لب تاپ های زیر صد دلار برای کودکان است . این لپ تاپ ها هارد ندارند ، ولی قابلیت اتصال با سیم و بی سیم به شبکه را دارند. اصل خبر را در http://www.irna.ir/fa/news/view/menu-279/8510130324104014.htm بخوانید . نفس لزوم اجرای چنین طرحی نشان از انجام یک گذار دوران ساز در دنیاست و هارد نداشتن این سیستم ها جلوه ای از دنیای پیشروست و ذهن مغشوش من یاد آن سئوال دانشجوی ارشد ترم اولی ارتباطات افتاد که آدرس سایت کامپیوتر گروه و دانشکده را می پرسید و آن استاد ی که می گفت مگه هاروارد قبول شدی.
به نام مقام متعال
فالاچی ۱
به مناسبت هم عصری با سرنوشت دیکتاتورها!!
متنی برگرفته از مصاحبه با تاریخ اوریانا فالاچی ترجمه پیروز ملکی /موسسه انتشارات امیر کبیر !
"ص 298 : -امپراطور , شما تا به امروز طولانیترین دوران سلطنت را بین پادشاهان کنونی داشته ایدو به عنوان تنها پادشاه مطلق العنان بر تخت خود مانده اید.آیا اتفاق می افتد که در این دنیایی که با دنیای قبلی شما آنقدر تفاوت دارد خود را تنها احساس کنید ؟
- ما عقیده داریم که دنیا ابدا , ابدا تغییر نکرده است . ما عقیده داریم که این تغییرات هیچ چیز را تغییر نداده اند. ما حتی تفاوتی بین رژیم سلطنتی و جمهوری
نمی بینیم : بنظر ما این دو شکل حکومت بر مردم در اساس یکی هستند.زود باشید,به ما بگوئید:چه تفاوتی بین رژیم جمهوری و رژیم سلطنتی وجود دارد؟
- مهم نیست , امپراطور . نظر شما راجع به دموکراسی چیست ؟
- دموکراسی , جمهوری : مقصود از این کلمات چیست ؟ چه چیز را در دنیا عوض کرده اند ؟ آیا انسانهازرنگ تر و درست تر و بهتر شده اند ؟ آیا مردم خوشبخت تر شده اند ؟ همه چیز مثل گذشته هاست, مثل همیشه.خیال باطل ,خیال باطل . و از اینها گذشته باید منافع مردم را ببینیم , نه اینکه قبلا با لغات خرابکاری کنیم.گاهی دموکراسی لازم است و ما فکر می کنیم که بعضی از مردم افریقائی آماده کسب و استفاده از دموکراسی هستند.ولی گاهی هم ضرر دارد,اشتباه است.
(در حبشه حتی لغت انتخابات و رای را نمی شناسند . اگر به یک چوپان ایالت گوندرا بگویی که او حق اظهارنظر و استفاده از رای دارد , تصور خواهد کرد که او را دست
می اندازی و باور نخواهد کرد.آزادی بیان وطبیعتااحزاب سیاسی وجود ندارند . نه حتی احزاب مخفی . پلیس مخفی خیلی قوی است , تلفنها کنترل می شوند
حتی خارجیها هم جرات بیان چیزی مخالف نظر امپراطور را ندارند.بخاطر هیچ و پوچ افراد را به اتهام توهین به مقام امپراطوردستگیر و زندانی می کنند یا به دار
می آویزند.مسئله در آنست که امپراطور قبول ندارد که حبشه بتواند در محیطی آزاد و دموکرات زندگی کند , امپراطور برای ملت خود چندان احترامی قائل نیست.
با هر کس که درد دل می کند , با لحنی منزجر تکرار می کند :"Vous saves , ces gens..."(می دانید, این مردم...-م)
و اغلب مثال کنگو را پیش می کشد : "بفرمائید , می بینیدکه آزادی دادن به بعضی ملتها چه عواقبی دارد.")
- امپراطور , مقصودتان اینست که بعضی ملتها , از جمله ملت خودتان , آماده دموکراسی نیستند,و در نتیجه لیاقت آنرا ندارند ؟ مقصودتان اینست که آزادی بیان و آزادی مطبوعات در اینجا غیر قابل اجرا است ؟
- آزادی , آزادی ...امپراطور منلیک و پدر ما , که مردان روشن بینی بودند , این لغت را مطالعه کردند , و این مسائل را از نزدیک بررسی کردند. حتی باید گفت که آنرا مطرح کردند و خیلی به مردم امتیاز دادند.بعدها ,ما هم خیلی امتیازها دادیم.قبلا هم یادآوری کردیم که ما بودیم که بردگی را لغو کردیم. اما تکرار می کنیم
,بعضی چیزها برای مردم خوب هستند و بعضی دیگر نه.برای فهمیدن این چیزها باید مردم را شناخت . باید به کندی و با احتیاط پیش رفت , برای بچه ها باید پدر محتاطی بود.واقعیت کشور ما مثل کشور شما نیست.بدبختی های مملکت ما بی حد و حصر است .
(در اوائل امپراطوری خود , هایله سلاسی رادیو را وارد کشور کرد و کمی بعد روزنامه و تلویزیون را . با این وجود حتی در آدیس آبابا,هیچ کس از وقایع دنیا خبر ندارد . چه رادیو و چه تلویزیون و چه روزنامه هافقط وسیله ای هستند برای تبلیغات دولت.هر شب اخبار تلویزیون با خبری از امپراطور شروع می شود:
امپراطور یک پل را افتتاح کرد , امپراطور لوحی بر مقبره فلان گذاشت امپراطور در نمایشگاه خیریه بهمان شرکت کرد
,امپراطور با فلان سفیر ملاقات کرد.بدون استثنا همیشه دو کلام اول اخبار اینهاست:" امپراطور ..."
روزنامه ها در حقیقت خبرنامه بارگاه امپراطور هستند.اتیوپی ین هرالد روزنامه انگلیسی زبان نیز عین اخبارتلویزیون را چاپ می کندحتی خبر شروع یک جنگ , پیاده شدن انسان روی کره ماه و فاجعه های طبیعی محلی در
مقابل خبر شرکت امپراطور در فلان مراسم , خبر دست دوم می شوند و فقط در چند سطر به چاپ می رسند.روزی که آن هواپیمای ایست افریکن روی باند فرودگاه متلاشی شد و پنجاه نفر کشته شدند,روزنامه ها تمام صفحات خود را وقف سفر امپراطور به دهات کرده بودند . حبشیها چنان تحت بمباران تبلیغات به عرش بردن امپراطورهستند که حتی وقتی در رادیو تبلیغات کوکاکولا را می شنوند , فکر می کنند که صدای او را می شنوند.)
- امپراطور , آیا هرگز اتفاق افتاده است که به سرنوشت خود افسوس بخورید ؟ آیا هرگز آرزو کرده اید که کاش مثل یک آدم معمولی زندگی می کردید ؟
- این سوال شما را نمی فهمیم.ما حتی در سخت ترین لحظه ها و در زنج آورترین موقعیتها به سرنوشت خودافسوس نخورده ایم و آنرا لعنت نکرده ایم.هرگز .چه دلیلی می توانست داشته باشد؟ ما با خون امپراطوری بدنیا آمده ایم و حکم کردن کار ماست. و از آنجا که خدای خالق ما فکر کرده است که مامی توانیم به ملت خدمت کنیم , بنابراین امپراطور بودن برای ما خوشوقتی بزرگی است . ما برای این کار به دنیا آمده ایم وهمیشه برای این کار زندگی کرده ایم.
- امپراطور , می خواستم شما را بعنوان انسان , و نه بعنوان امپراطور , بفهمم. بنابراین اصرار می کنم ,و از شما می پرسم که آیااین حرفه بر دوش شما سنگینی نکرده است , بخصوص وقتی مجبور به اعمال خشونت می شوید .
- یک امپراطور هرگز نباید از اعمال خشونت افسوس بخورد.ضروریات نامطلوب ضروری هستند , و یک امپراطور نباید هرگز در مقابل ضروریاتعقب بنشیند. حتی اگر آن ضرورت او را متاسف کند . ما هرگز از سختگیری ترس نداشته ایم :
امپراطور می داند که چه چیزی برای ملت لازم است , ملت نمی تواند این را بداند .مثلا مجازات کردن . ما باید ندای وجدان و قضاوت خود را عمل کنیم و بس. و هرگز از اجرای یک مجازات رنج نمی بریم , زیرا که به آن مجازات اعتقاد داریم
, ما به قضاوت خود اطمینان داریم . اینطور باید باشد و اینطور هست"فالاچی در انتهای این مصاحبه که به روشنی خوی مستبدانه و منش دیکتاتوری هایله سلاسی را می نمایاند پرسشی از وی درباره "مرگ" دارد وامپراطور توهم زده غرقه در باده قدرت ترش کرده و فالاچی را با دشنام از حضور خود مرخص می سازد ...فالاچی در ادامه می نگارد:
"... نبوغ او تا آن حد نبوده است که به جای خود تخم خوبی بیفشانند . دستهای پیرش هرگز قدرت را رها نکرده اندیا بدیگری عاریه نداده اند.قلب پیرش هرگز بر این اصل که می گوید :"دنیا پس از من چه آب و چه سراب " غلبه نکرده است.