ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

سرزمین هیچ کس

اتنظاری غیر این نداشتم و زحمتی هم واسش نکشیده بودم . ثبت نام هم که می کردم مهمترین دلیلم تنبلی و بی حوصلگی و مسابقه با زمان بود و همون ترم اول مدیر گروه اولی اومد و گفت شما دانشگاه آزاد قبول شدین اگه توقعی دارید باید مثل خواهر من می موندین و شهید بهشتی قبول می شدین . دیگه مشکلی با هیچ مشکلی نداشتیم . نه ما دانشجو بودیم نه آنجا دانشگاه . نه اون جلسات کلاسو نه اون ادما استاد. همه کلاس زبان کلش شش صفحه ترجمه کردیم . کلاس ارتباطات ... کل ترم راجع به رنگ پیرهن استاد و ... صحبت کردیم و جلسه آخر سر لج و لجبلزی با یه نفر یک کتابی که اسمشم نشنیده بودیم رو منبع معرفی کرد و بقیه هم چیزی تو همی مایه ها سوای یکی دو نفری که من خجالت نمی کشم بگم شاگردشون بودم. خود گروه هم که مجسمه این اغتشاش بود. هر ترم یک نفر با امید و آرزو برای ما اومد و تا لهجشو یاد بگیریم رفته بود. پنچ شنبه باز مدیر گروه داشت عوض می شد . دلیلش هم از اون چیزایی است که فقط تو دانشگاه ازاد پیدا میشه. یه بیست نفر ترم آخری هم پروپوزال به دست پله هارو بالا و پایی می رفتند که یکی پیدا کنند برگه هاشونو امضا کنه . دانشگاه ازاده دیگه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد