ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

عید قربان مبارک

 

 

موسم است، از تنگنای زندگی پست و ننگین و حقیرت - دنیا- از حصار خفه و بسته ی فردیتت - نفس - خود را نجات ده ، آهنگ او کن ، به نشانه ی هجرت ابدی آدمی ، شدن لایتناهی انسان به سوی خدا ، حج کن... پیش از آن که بمیری بمیر ! مرگ را اکنون به نشانه ی مرگ انتخاب کن  نیت مرگ ، آهنگ مرگ کن !حج کن ... موسم است ، هنگام در رسیده است ، وعده ی دیدار نزدیک است ، به میعاد برو ، به میقات! ای باز خوانده ی خداوند، لحظه ی دیدار است ! موسم است

....

و اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده‌ای.

 اسماعیل توکیست؟ چیست؟

.... من چه می‌دانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. من فقط می‌توانم نشانی‌هایش را به تو بدهم، آنچه تو را در راه ایمان ضعیف می‌کند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه دلبستگی‌اش نمی‌گذارد تا پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تاویل‌های مصلحت‌جویانه و ... به فرار می‌کشاند و عشق به او کور و کرت می‌کند و بالاخره آنچه برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل تو است! اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد یا یک شیئی، یا حالت، یا یک وضع، ...! تو خود آن را هر که هست و هر چه هست باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی.

...

و در منی! سرزمین عشق، عجبا که در آن، هم خدا و هم ابلیس!
که در اینجا از تو سخن می‌گویند و از سرنوشت تو. سخن از جهان نیست، که در جهان تنها خدا است، توحید!
سخن از انسان است که در او، خدا و ابلیس خانه دارند، ثنویت، در انسان است نه در طبیعت، و منا سرزمین ایمان وعشق تو است، سرنوشت تو، آن جا که خدا و ابلیس بر سر اسماعیل تو در درونت می‌جنگند!منا سرزمین آرزوهای توست! ...

عید قربان!

...

ای حاج، اکنون به کجا میروی؟ به خانه؟ به زندگی؟ دنیا؟ رفتن از حج، آنچنان که آمده بودی؟ هرگز. ... و تو ای که نقش ابراهیم را بر عهده داشتی، نه به بازی که به عبادت، به عشق، از نقش ابراهیم به نقش خویش رجعت مکن، خانه مردم را ترک مکن و دوباره پا در گلیم خویش مکش. ای که در مقام ابراهیم ایستاده‌ای و بر پای ابراهیم به پا خاسته‌ای و به دست خدای ابراهیم دست بیعت داده‌ای، و به سرزمین ایمان و بر فرش خدا به مهمانی پا نهاده‌ای و در گرداب عشق فرو رفتی و خود را در خلق طائف نفی کردی و در کوهستان‌های حیرت و آتش به جستجوی آب تلاش کردی و آنگاه از مکه، یکسره در عرفات هبوط کردی و از آنجا، منزل به منزل به سوی خدا رجعت کردی و با «آگاهی» (در پرتو روشنی آ‏فتاب عرفات)، و «خودآگاهی» (به روشنی پاک شعور حرام)، به جمع سلاح پرداختی، و هماهنگ زمان و همگام با جمع از مرز منی گذشتی و سرزمین عشق و ایمان را از حکومت ابلیس‌ها رها کردی، و در پایان کار گوسفندی را ذبح کردی! ابراهیم‌وار زندگی کن و در عصر خویش معمار کعبه ایمان باش، قوم خویش را به حرکت‌آر، جهت بخش، به حج‌خوان، به طواف آر . و تو ! ای هم پیمان با خدا، ای همگام با ابراهیم ای که از طواف می‌آیی و کار حج را با طواف نساء به پایان آورده‌ای و در جای معمار کعبه ،بانی مدینه حرم و مسجدالحرام ایستاده‌ای و روی در روی هم‌پیمان خویش (خدا) داری، سرزمین خویش را منطقه حرم کن، که در مسجدالحرامی، عصر خویش را زمان حرام کن، که در زمان حرامی، و زمین را مسجد‌الحرام کن، که در مسجدالحرامی، که: زمین مسجد خداوند است و می‌بینی‌که : نیست!

 *دکتر علی شریعتی

          

               عید قربان مبارک(لطفا پس از باز شدن فایل بر روی slide show  کلیک کنید)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد