ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

ارتباطات نامه

این وبلاگ را گروهی از دانشجویان رشته ارتباطات تشکیل داده اند

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

دیروز اسامی دعوت به مصاحبه های آزمون دکترای دانشگاه تهران که اعلام شد تو بعضی رشته ها مثل ارتباطات کسی واجد شرایط برا مصاحبه تشخیص داده نشده بود.تا جایی که یادم میاد این گروه پارسال و پیارسال هم یه نفر گرفت یا نگرفت . در اینکه کیفیت و قدرت دانشجویان ارتباطات در ایران به تبع پایه علمی این رشته تو ایران پایینه حرفی نیست ولی وقتی دانشگاهی با گرید ششصد و خرده ای تو رشته ای که یکی از نقاط ضعف همون دانشگاهه آزمونی برگزار می کنه که هیچ کس نمی تونه لایق یک ساعت آزمون شفاهی هم تشخیص داده بشه حتما مشکل جایی خارج از سطح علمی داوطلبانه . خروجی این گروه با این سختگیری ها چیه تو کجای ارتباطات ایرانند. به منابعی که یکی از دانشجویانشون تو سایت گروه برا آزمون دکترا معرفی کرده نگاه کنید تا میزان سردرگمی و توهمشون مشخص بشه. کل تالیفات و ترجمه های و مقالات اساتید گروه که اکثرا تحصیلات و علایق و فیلدهای مطالعاتی خارج از ارتباطات دارن بیست کتاب هم نمیشه . تبعات این لوس بازیا اینه که کسانی که دارای صلاحیت علمی پایینتر و توانایی مالی بالاتری هستند میرن مدرکشونو از هر جا و ناجایی میگیرن و اگه لطف کنن میشن ممتحنهای چنین امتحانهایی. نمیدونم هدف این سختگیری و قبضها و تفرعنها چیه ولی مطمئنم که نه قدمی به پیشرفت ارتباطات تو ایران و دانشگاه تهران کمک می کنه و نه ذره ای مسئولیت در مواجهه با نیازهای توسعه ای کشور و درک از موقعیت بازار آموزش عالی تو عصر پساملی و نه اندکی انصاف در برابر صدها علامقمند ی است که درنسل جدید ارتباطات ایران عاشقانه می خوانند توش هست.

پروبلماتیک قند و چای

به دلایل و عللی تقریبا معلوم فضاهای عمومی در ایران ماهیتی موقتی پرتابل و چریکی دارند تا افرادی که قرار است به بحث و نظر آزادانه پیرامون موضوع روز بپردازند بعد از انجام عمل بی ردپایی از محل متواری شوند. در چشم اندازی ایرانی می شود موضوعات بحث این فضاها را به مثابه اولویتهای عموم در نظر آورد. در تمامی نظریه های مربوط به برجسته سازی اولویت عموم تابعی از اولویتهای رسانه است و اولویت سیاسی تابع اولویت عموم . تقریبا همین اجماع در مورد تاثیر اندک و فاصله دار متغییر های جهان واقعی بر اولویت عموم هم وجود دارد. دستور کار بلامنازع چند مدت اخیر در این فضاها گرانی است. در موضوع گرانی آنچه شروع کننده بحث بوده ظاهرا شاخصهای جهان واقعی و شکل وقوع گرانی است. رسانه ها به هر دلیل علاقه ای به طرح موضوع ندارند مضاف بر اینکه رسانه اصلی تا حد ممکن در جهت پوشاندن و استتار موضوع حرکت می کند . دستور کار محافل سیاسی ای چون مجلس و دولت هم گرانی نیست. ساخت روابطی که در ایران امروز بین دولت مردم و رسانه ها وجود دارد به گونه ای است که دولت به میزان زیادی از قدرت تعیین اولویت رسانه ها برخوردار است. طبق الگو اولویت مردم هم باید متاثر از اولویت رسانه ها باشد که نیست. یا لااقل به اندازه لازم نیست. این که اولویت مردم بی همراهی رسانه ها چگونه تعیین می شود و مردم بی رسانه تا جه وقت می توانند موضوعی را در دستور کار فضاهای عمومی نگه دارند و تحت چه شرایطی این موضوعات قابلیت انتقال به اولویت سیاسی و حرکت به سوی حل شدن را می یابند و خیلی سئوالات دیگر پاسخ مشخصی ندارند. این اغتشاش در الگوی برجسته سازی موضوعات در ایران لزوم مطالعه ای بومی در مورد چگونگی فرایند برجسته سازی و شکل گیری اولویت عموم در ایران را نمایان می سازد. تا در نگاه به تاریخ تحولات حوزه عمومی کشور از میزان حماسه ها و کرامات کم شده و بر عقلانیت و پیش بینی پذیری روندها افزوده شود.

حراج سیج

گروه انتشاراتی سیج  امکان دسترسی رایگان و نامحدود عموم به متن اصلی مقالات  نشریات ادواری علمی خود در حوزه های مختلف را تا یازدهم خرداد فراهم کرده است که برای ثبت نام می تونید از لینک پایین استفاده کنید.

    مصلحت دید من آن است که یاران همه کار بگذارند و خم طره این لینکو بگیرند.
    
لینک ثبت نام مقالات رایگان سیج

لیست خرید: مصرف کتاب

مبانی نشانه شناسی چندلر و مقدمه ای بر نظریه فیلم استم از سوره مهر- جامعه شناسی پست مدرنیسم لش و داغ ننگ گافمن از مرکز – زیبایی شناسی تلویزون متالینوس ، رسانه دین فرهنگ هوور ، روش های تحقیق رسانه ای گنتر، از سروش – فیلم فرم فرهنگ کالکر از فارابی – تئوری فیلم بالاش از دانشگاه هنر - کثرت گرایی مک لنن و جهانی شدن فرهنگی لو کلر از وزارت امور خارجه- یورگن هابر ماس هولاب از نی -دموکراسی و خبر گنز از سمت -مطالعات فرهنگی هال و دیگران ازجهاد دانشگاهی- درک تئوری رسانه ویلیامز از ساقی - نویسندگی برای شنیدن واختل از دانشکده صدا و سیما - کودکان و رسانه ها از مرکزتحقیقات صداوسیما - تاملاتی در جامعه شناسی ادبیات کوثری و نقد فرهنگی آسابرگر از باز - دگرگونی ساختاری حوزه عمومی هابرماس از افکار و یک نوستالژی شخصی: طراحی منظر در خیابانهای شهری و شاعرانه های ناظم حکمت از اندیشه نو
بار دستهای من بودند از گردش در نیمی از شبستان به جای همه نخواندن ها و نتوانستنهای یک ساله ام .

معجزات روزمره

آخر بازی چلسی - منچستر اول شبت هم که نباشه برای فراموش کردن شاهکار ریسه مجبور به تماشای کلید اسرار هستی. مجموعه ای نمایشی ساخت ترکیه که با هدف احتمالی تقویت دین و ایمان اسلامی مخاطبان ساخته شده و چنان اصراری بر این پیامهاست که بعد از هر بخش نمایشی مجری برنامه هم نتیجه گیری دینی و اخلاقی آن را بیان می کنه . مجموعه نمایشهای کلید اسرار پر از داستانهای شگفت انگیز و دخالت نیروهای غیر مادی در جهان و علتهای معنوی برای امور روزمره است. تزریق مستقیم عوامل غیبی و خدایی و حضور بی واسطه آنها در جریان کوچکترین مسایل زندگی روزمره و ناچاری آنها به توسل به خرق عادت برای پیشبرد خواست و سنن الهی و ظاهر شدنشان به صورت عاملی در عرض عوامل دیگر در پس خود اعتقاد به دوگانگی اهریمن و اهورایی را به ذهن می نشاند که با جهان نگری و درک توحیدی از هستی و ماهیت نیروهای آن در تعارض است. جریان مستمری که در سالهای اخیر در تلویزیون به صورت قدرت گیری روز افزون و استقلال عمل و خواست شیطان و نیروهای شیطانی در مجموعه های نمایشی آن دیده می شود. سوای تاثیرات نابجای بین متنی متاثر از زمینه اجتماعی است که در آن چشم اندازهای آرمانشهری برچیده شده و امیدی به شعارها و آرمانها نیست و زندگی با شیطان و نیروهایش ناگزیر است و قدرت این عوامل و فساد جامعه چنان است که کمترین حرکت به سمت صلاح تنها به مدد مستقیم الهی و خارج از روالهای عادی و درونی جامعه ممکن است. چنین مفروضاتی از جامعه نمی تواند مورد قبول و استناد تلویزیونی دولتی ایدئولوژیک باشد که در پی حرکت دادن خود و جامعه به سوی آرمانهای بزرگی است. هرچند بعد از ویلیامز امکان یک تلویزیون ایدئولوژیک زیر سئوال است. ولی کسی برای لزوم تناقض در تلویزون نظریه پردازی نکرده است.

مرد هزار چهره: بی چهرگی مخاطب

مرد هزارچهره مدیری برنامه موفقی است که به کمک استعداد بلامنازع مدیری و قاسم خانی به خاطره امسال ما ازتلویزیون نوروزی تبدیل خواهد شد. بازتابهای همدلانه با مجموعه در فضاهایی که عموما نظر مثبتی به تلویزیون ندارند و چند نظری های موجود در مورد معنی و منظور مورد نظر تاییدی بر نظریه دریافت و گفتمانی بودن ادراک نشانه تلویزیونی است. هال در تقسیم بندی خود از مخاطب سه جایگاه هژمونیک مذاکره و معارضه برای تفسیر نشانه تلویزیونی نام برده که هر کدام معنی متفاوتی از نشانه مشخص تلویزیونی را تولید میکنند .با کمک از مدل هال می شود دلایل اغتشاش موجود در رمزگشایی ها از مرد هزار چهره را کمی روشنتر نمود.مخاطبی که در چهار چوب هژمونیک به رمز گشایی مجموعه اقدام می کند کسی است که مثلا در تمام انتخابات و راهبیمایی ها شرکت دارد و مخاطب و بشتیبان اصلی صدا و سیما است. تفسیر مذاکره جویانه جایگاه اعتراض و گفتگو است مثلا جایگاه نیروهای اصلاح طلب نسبت به تلویزیون و جایگاه معارضه که جایگاه نفی و درک وارونه نشانه گذاریهای هژمونیک است. جایگاه نیروهایی که امیدی به تغییر گفتمان در تلویزیون ندارند و به لحاظ ذهنی برانداز محسوب می شوند.در مدل هال برنامه های تلویزیونی همواره مخاطب را در جایگاه هژمونیک مورد استیضاح قرار می دهند. و مخاطب در مورد قصد اصلی تهیه کنندگان برنامه تردیدی ندارد. اما در مرد هزار چهره مخاطب هژمونیک قادر به همراهی و رمزگشایی رضایت بخش از قسمتهای مختلف برنامه در داخل گفتمان مسلط نیست. مثلا نقد نیروی انتظامی از جایگاه گفتمان مسلط به صورت رضایت بخشی رمزگشایی نمی شود.و تردیدهایی در مورد کدگذاری شدن برنامه در داخل گفتمان مسلط ایجاد می کند. تکلیف مخاطبی که در جایگاه معارضه است مشخص است. او مطمئن است که این مجموعه در داخل گفتمان مسلط تولید شده و خوانش او از نشانه های مجموعه هم در داخل گفتمانی معارض با گفتمان مفرض برای تولید انجام می شود.و همه نشانه ها را یک بازی دیگر دستگاه ایدئولوژیک به اصطلاح رژیم برای برای از بین بردن مشروعیت و نفوذ دیگران و دگر اندیشان و دشمنان فکری نظام در جامعه می داند. جایگاه مذاکره برای فهم این مجموعه جایگاه استوارتری به نظر می رسد. مخاطبی که در این جایگاه قرار دارد با فشار کمتری برای تغییر جایگاه روبرست. و با نشانه های غیرقابل تفسیر کمتری مواجه می شود مشروط به اینکه بایگاه مشخصی برای انتقاد نداشته باشد.چون این مجموعه تا به اینجا مخاطب را بر هیچ جایگاه اجتماعی و گرایش فرهنگی – گفتمانی مشخصی استیضاح نکرده است. این نتیجه که تلویزیون رسمی مجموعه ای تولید کند که مخاطب را در جایگاه هژمونیک مورد مخاطبه قرار ندهد به نظر متناقض می آید. که می توان این امر را به عدم تولید مجموعه در داخل گفتمان مسلط یا حداقل التقاط گفتمان رمزگذاری کننده مجموعه و ماهیت درگیرانه و جدلی موقعیت هژمونیک نسبت داد. (هژمونی هیچ گاه کامل نمی شود) رعایت استانداردها و خواستها ی سازمان تولید و بخش نیز بر بی تعینی جایگاه رمزگذاری افزوده است که موجب سردرگمی و تنوع نظرات مخاطبان در مورد نیات اصلی مهران مدیری و تیمش از بازنمایی هزارچهرگی ناگزیر در جامعه مان شده است.

تلویزیون نوروزی: تناقض مضاعف

اگه مردم سیما را به جای تلویزیون قبول کرده بودند زحمت بیدا کردن سین هفتم از دوش همه بر داشته می شد. ولی با وجود حضور فراگیرتلویزیون نوروزی در نوروز حضوری حاشیه ای دارد و غالبا خودشو یشت چیزی (سریال - فیلم سینمایی -مردان آهنین! و....) قایم می کنه و ظاهرا علاقه ای به بازنمایی متن و معنی اصلی عید و جشن نداره . توان و قدرت تاثیرگذاری و برجسته سازی ای که تلویزیون در مناسبتها و سوگهای مذهبی و طبیعی از خود نشون میده در جشن ها نمودی نداره. اغلب حس میشه که حتی برنامه هایی که مجبورند به خود جشن بیردازند به هر نحوی موضوع و بحثو عوض می کنند تا به وانموده های عید و شادی برداخته نشه. سئوال من به بیان هامونی اینه که این ضعف تلویزون از کجا میاد؟ حتی این ضعف به صورت نهادینه شده در توسعه نیافتگی فرمتهای برنامه سازی مرتبط با جشن و شادی چون واریته و به صورت اختصاصی تر شو و عدم تمایل تلویزون به تربیت شومن بروز یافته است. اگه به تحلیل چندلر از بازنمایی و سئوالاتی که او در مورد هر بازنمایی مطرح کرده رجوع کنیم مهمترین سئوالی که به نظرم باید مطرح کرد اینه که چرا بازنمایی شادی و جشن در تلویزیون مفهومی یروبلماتیک است. عباس کاظمی از جنبه ای دیگه علاقه تلویزیون به بازنمایی رنج و درد را به موعود گرایی ایدئولوژی آن ربط داده است. شاید با تعمییم چنین نگاهی بتوان ضعف تلویزیون در این موضوع را به ماهیت سکولار شادی و نمایش شادی و آداب و آیین رایج شادمانگی و لذت و رضایت در ناسوت ربط داد که با ایدئولوژی حاکم بر تلویزیون ناهمخوان است. هر چند این ایدئولوژی خود با اندک اعتقاد به ذاتمندی تکنولوژی مورد استفاده با آن در تعارض است. چنین تناقضات مضاعفی است که توان تلویزون برای یکسره کردن تکلیف خود با چنین موضوعاتی را از بین می برد. و به سان هملت در کشمکش نیروهای متعارض در سی سال اخیر هیچ قدمی برای رفع مشکل خود با چنین موضوعاتی برنداشته است.

یاز

بایراملار سیزون اولسون
من بیر یاز ایسدییرم.

گذار دیجیتال : بازار هویت

ینج شنیه ضرغامی بخش آزمایشی ده شبکه تلویزیونی بر روی موبایل را افتتاح کرد . این بخش فعلا به صورت محدود وبه فرمت دیجیتال انجام می گیرد و یکی دیگر از گامهای سازمان صدا و سیما برای گذر به دیجیتال است . ضرغامی گفت که تکنولوژی آنالوگ توانایی و ظرفیت باسخگویی به نیازهای ما را ندارد. و بهنای باند محدود در آنالوگ جوابگوی نیازهای ما نیست. از ده شبکه ای که بحش آزمایشی آنها روی موبایل شروع شد علاوه بر شبکه های سراسری العالم و برس شبکه استانی آذربایجان شرقی بود. که ضرغامی لزوم بخش چنین شبکه هایی به صورت سراسری را به عنوان یکی از علل نیاز به گذار دیجیتال ذکر نمود. نظریه ای که در بشت این نگاه و به رسمیت شناختن این احساس نیاز به بحش سراسرس برنامه های تلویزیونی اقلیتهای قومی و زبانی وجود دارد. حتی در بین روشنفکران ایران که عموما در چهار چوب نگاه ماهیت گرایانه به هویت هستند از بیشتازی برخوردار است. چنین نگاهی در بستر گفتمانهای هویتی معمول در ایران تنها می تواند از گفتمان هویت بومی اسلامی سر بر آورد .که مشروعیت نظام معنا سازی خود را بر روایتهای خونی و زبانی و تاریخی مبتنی نکرده است. همخوانی و ظرفیت هویت اسلامی برای همراهی با نظریه هویت در دوره مدرنیته متاخر و حاکمیت رسمی این دیدگاه در ایران بزرگترین ظرفیت کشور برای مواجهه با چالشهای هویتی است. که در صورت مراقبت از رسوخ قیود و تنگناهای راسیسیستی مستتر و آشکار موجود در گفتمانهای هویتی دیگر توانایی و امکان ظرفیت سازی برای نهادهای فرهنگی کشور برای همبایی با تحولات ناگزیر ناشی از بازاری شدن هویت را خواهد داشت.

دایی بودن

دایی را می توان در بستر روانشناختی اش دید که چگونه خواستنش را به همه تحمیل می کند . کسی را دید که خوابهایش برایش مهمند. دایی بیشتر آن تغییراتی را که ما برای توسعه یافتگی در ذهنیت افراد لازم داریم را در حود ایجاد کرده است. دایی شخصیت موفقیت طلبی دارد که نیاز ما برای حرکت به جلو است.
دایی را می توان در متن جامعه اش دید که چگونه این مسیر برای او باز می شود که به دنبال آرزوهایش بیاید و چگونه همه زندگیشو مدیون نچات از اردبیل است و به آن هزارانی اندیشید که درگیر اردبیل می مانند. می توان دایی را محصول و نمونه ای از سیاست نگاه به بیرامون بعد انقلاب دانست و فرصتهای ظاهرا بی ارتباطی که در اثر گسترش اموزش عالی ایجاد می شود. دایی را می توان با کارکرد گذراندن فوتبال ایران از آماتوریسم سنتی به حرفه ای گری مدرن و ملزومات آن فهمید . دایی را با تطهیر یول در آوردن و سرمایه دار ی در فوتبال و جامعه و تغییر فضای ذهنی جامعه ورزش فهمید. دایی را با تغییر کارکرد فوتبالیست فهمید و....
و به نظر من مهمتر از همه می توان دایی را به مثابه نشانه ای با معانی مختلف فهمید دایی به مثابه خوابی برای بچه ها و حجت تن زدن از قبول الگوی رایج بیشرفت دایی به معنی غلط بودن انگاره ها و اسکیما های قومی و فرهنگی دایی به معنی سماجت و تحمیل . دایی به معنی نفود و ابهام و غرور ....... خوانده می شود و فهمیده می شود. چنین معانی است که برای او در سطح جامعه هواخواهان و منتقدان مصمم و بی تردیدی ایجاد می کند .نشانه دایی نشانه تودر تو و بیچیده ای است که به معانی متعارضی امکان بازنمایی می دهد. که اکثریت این معانی و مدلولها نشان از عامه بسندی و تطابق با الکوهای کهن قهرمانی مظلوم ندارند. دایی در غالب جهات خود بدیده مدرنی است که در متنی سنتی تر به صورتی تاویلگرانه خوانده و فهمیده می شود. ( که اتفاقا خود دایی هم سعی در ارائه چنین تفسیری از خود دارد). تا معانی دگرگون ساز و تغییر دهنده اش ناخوانده بماند.