جمعه شب اولین فیلم مستند تبلیغاتی محمود احمدی نژاد از شبکه اول پخش شد. کیت سلبی در راهنمای بررسی تلویزیون پنح محور را برای تحلبل هر متن که به شکل تلویزیونی پخش می شود مشخص کرده است.که با وحود درهم تندیدگی این محورها و تاثیرات متقابل می توان اهمیت شاخص مخاطب و روایت را در این مورد بیشتر دانست. می توان گامی فراتر رفت و محور روایت(آنچه گفته می شود) را متاثر از مخاطبی که برای فیلم در نظر گرفته شده دانست.مردمی که در فیلم به عنوان مشمولان مهر و عدالت و مخاطب دولت نشان داده شدند. از طبقات کم درآمدتر اقتصادی و در شهرهای کوچک و مناطق حاشیه ای بودند. که ممنون و ذوقزده از دیدت رییس جمهور بودند. و تنهاافرادی که می توانستند طبقات شهری تر و مدرنتر جامعه ایران را در این فیلم نمایندگی کنند. ایرانیانی بودند که در ایران نبودند.نحوه خطاب فیلم اکثرا عاطفی بود . که از نظر سازندگان فیلم احتمالا با مخاطب هدف فیلم متناسب است. چنین روایت و مخاطبی در کنار میزانسن و صحنه آرایی و دکوپاژ فیلم نشان از تصمیم تیم تبلیغاتی رییس جمهور برای عدم سعی برای اقناع رای دهندگان تحصیل کرده شهری و مدرنتر است. به نظر می رسد چنین استراتژی ای با توجه به فضای دو قطبی موجود بین موافقان و مخالفان احمدی نژاد در جامعه راهبرد اشتباهی نباشد. که سعی در حفظ آنانی داشته باشد که این دوره برایشان دولت یار بود نه قصه غصه
اینجور چیزا که اشتباه نمیشه. نوشته اگه به نظرتون اشتباهی رخ داده به این آدرس ایمیل کنید.فکر نکنم کسی از اون هزاران نفری که روزی یکی دوبار به فیس بک سر می زدند.اینکارو کرده باشد .کسی باید بهشون بگه که خواهر برادر پدر اینجا داشتم با دوستم برادرم همکلاسم همزمانم و هزاران همی که درست میشد و از بین میرفت سر مزخرفترین چیزای دنیا که به هیچ آدم عاقلی مربوط نمیشه گفت و گو می کردیم.چند روز قبل مایکروسافت لایو مسنجرو واسه ایرانیا بست. گفتن از دشمن غیر دشمنی که انتظاری نیست. داشت باورمون می شد که این خانه هست و دوست و دشمن خرابش نمی کنن .و امروز فقط یکی به اون هزارهایی که بودند و نیستند اضافه شده . تقصیر خودمون بود که فکر کردیم اونجا خصوصیه و کسی نمی بینه که به کی میخوای رای بدی . تقصیر خودمونه که کمتر دروغ گفتیم. تقصیر خودمونه که زود جو گیر میشیم و یادمون میره ما کی هستیم و اینجا کجاست. و فیلتر دست کیه . تو صحنه ای از فیلم رگبار فنی زاده در محل قرارشون با پروانه معصومی بهش می گه که چقد خوبه که ما اینجا تنهاییم و اونا تنها نبودند.
پ.ن: ظاهرا کسی از اون چند هزار نفر به اون آدرس ایمیل زد و اونام نگاه کردن دیدن اشتباه شده و فیس بوک رفع فیلتر شد.
گلایه از تلویزیون و آماده کردن سیلی از اتهامات بر علیه آن ترجیع بند سخنرانی ها و اپوزسیون نمایی های کاندیداهای ریاست جمهوری است.فهرست بلند بالای این جرایم از جانبداری به نفع کاندیدای خاص تا عدم ایجاد شور و هیجان و فضای انتخاباتی در جامعه را در بر می گیرد. چنین اتهامات و توقعاتی از تلویزیون آن را تا حد فعال مایشا انتخابات بالا می برد. انگار که انتخابات به مثابه یک کنش جمعی در جامعه ایرانی مشمول نظریه فرا واقعیت بودریار شده است. به نظر می رسد چنین درکی از فضای انتخاباتی و فرافکنی از درک خنکی فضای واقعی و خواست کارکرد جبرانی از تلویزیون باشد. درکی که در مورد قدرت تلویزیون در مورد ارتباط دادن میزان مشارکت مردم و رای شان به کاندیداهای مختلف وجود دارد خیلی واقعی نمی رسد. در این مورد یکی از بهترین نظریه هایی که قابلیت تبیین موقعیت موجود بین تلویزیون مردم و یک وضعیت اجتماعی را دارد نظریه وابستگی ست در این نظریه عوامل موثر بر رابطه و تاثیر گذاری رسانه بر مردم به سه دسته تقسیم می شود. در دسته رسانه به رسانه های در دسترس و میزان وجهه هر یک و محتوایی که در اختیار می گذارند اهمیت دارد در بخش مخاطب اهمیت اطلاعات رسانه برای فرد و علایق قبلی او و در بخش اجتماع میزان ثبات و تغییر شرایط قابل ذکرند. در شرایط موجود عامل اجتماعی موجب رجوع بیشتر به رسانه می شود . و گستردگی صدا و سیما و انحصاری بودن آن هم وابستگی را بیشتر می کند همچنین اهمیت موضوع نیز بر این وابستگی می افزاید. ولی این منظومه تنها برای کسانی ایجاد وابستگی می کند که در علایق قبلی و دسترسی به رسانه های دیگر انتخابی غیر از صدا و سیما نداشته باشند و که لا اقل در محیطهای شهری در وقایع گوناگون این امر به اثبات نرسیده است .با وجود تمامی ایرادت و کاستی های غیر عادلانه ای که در تلویزیون وجود دارد.تلویزیون ایران فاقد قدرتی است که متهم آن اتهامات باشد و در بسیاری از رخدادها وقایع بر خلاف خواست صدا و سیما اتفاق افتاده است. و امروز ربط دادن سکون انتخاباتی یا ترکیب کلی آرا به تلویزیون بیشتر از آنکه مبتنی بر سابقع جامعه ایران باشد نوعی فرافکنی و گریز از تحلیل فرهنگی و اجتماعی است.
دیدن کتابا و ورق زدنشون واسم بازی جالبیه دیروز که نمایشگاه بودم فکر می کردم چقد قحطه کتابه. آخرای حوصلم به غرفه پژوهشکده مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت علوم رسیدم نظریه عدالت رالز و دیدم خوشحال شدم . کنارش چهار جلد کتاب حجیم با عنوان باور نکردنی نظریه های ارتباطات بود.که مجموعه تقریبا کامل از متون اصلی ارتباطات در اکثر حوزه های این رشته است که زیر نظر دکتر سعید عاملی توسط فارغ التحصیلان آنچه دکتر عاملی مدرسه ارتباطات دانشگاه تهران خوانده ترجمه شده.ترجمه و وارد شدن این حجم از مقالات اصلی این حوزه به ارتباطات فارسی موجب تعمیق و تاثیر در جهت گیری این حوزه به سمت روشهای کیفی و دیدگاه های انتقادی تر و اروپایی تر خواهد بود. کتاب دیگه این غرفه مطالعات فرهنگی-نظریه و عملکرد- از کریس بارکر بود که برای ورود به موضوع و دنبال کردن مقوله های مورد مطالع در این حوزه کتابی آکادمیکه. رسانه و سیاست با حجم کمتر و سر و شکل دوستانه ترش کتابی بود که با این حجم سیاستی که از در و دیوار رسانه های ما می ریزه جاش خالی بود.این کتابا یه جورایی اعلام به بار نشستن جهت گیری آموزشی گزوه ارتباطات دانشگاه تهران بودن. . دکتر عاملی نشون داد که چقدر مهمه که یه نفر همون جایی باشه که باید باشه.
تقریبا هر قسمت از سریال.... که تمام میشود. گوشت به صدای مسیجی منتظر می ماند..موضوع قالب این مسیجها بخشها یی از برنامه های نمایشی پربیننده تر تلویزیون است که محتوای آشکار ایدئولوژیک مذهبی یا سیاسی دارند. این مسیجها قالبا با هدف مبارزه با این ایدئوژی ها و کم کردن تاثیر آنها پخش می شوند که این کارکرد را با ساختار شکنی روایت و قرار دادن آن در گفتمانی غیر از گفتمان داستان سریال که منجر به آشکار شدن تناقضات، تداعی ها، اهداف پنهان و .... داستان می شود انجام می دهند. چنین واکنشی از سوی مخاطبان تلویزیون به خوبی توسط رهیافت دریافت که با استوارت هال از دهه 80 شروع شد قابل تبیین است. هال مواضع سه گانه ای را برای رمزگشایی از رمزگان تلویزیونی پیش بینی کرده بود. در موضع معارضه مخاطب متوجه منظور اصلی کدگزار-سازمان رسانه- هست ولی به دلایلی ایدئولوژیک آن رمزگان را متضاد درک می کند. تحقیقات بعدی توسط مورلی،آنگ،فیسک،رادوی،کاتز،.... نشان داد که تماشای تلویزیون غیر ایدئولوژیک تر از آن چیزی ا ست که هال تصور می کرد. به طوری که حتی افرادی که نمی توانند در جایگاه رمزگشایی موافق باشند وقتی به تماشای تلویزیون می نشینند می توانند لذتهایی را برای خود کشف کنند. بدون آنکه مجبور به مواجهه با ایدیولوژی مخالف نهفته در برنامه باشند.در مجموعه های اخیر مخاطب ایرانی ای که نمی تواند موافق پیامهای سریال باشد.با باز کردن مفاصل پیام از هم آنرا در گفتمانی که تناقضات و درونمایه اصلی پیام سریال را نشان دهد مفصل بندی می کند. و با استفاده از رسانه ای میان فردی به اشاعه این جایگاه معنی سازی و مبارزه با رسانه بزرگ می پردازد. قالب دربافت کنندگان و باز پخش کنندگان این مسیج ها که در جایگاه مخالف نیستند و مشارکت در توزیع معنای جدید را به مثابه بخشی از تماشا و لذت مستتر آن انجام می دهند. که در مجموع به مصرفی شدن فرایند تماشا حتی در ایدئولوژیک ترین مجموعه ها در تلویزیون و پیام زدایی از برنامه ها می شود. و این فرایند مصرف تلویزیون امکان جایگاه های سه گانه لذت را برای مخاطب ممکن می کند.
بازگشت میرحسین موسوی به حوزه عمومی بعد از 20 سال از او مردی بی چهره ساخته. آنچه مردم از او به یاد دارند چنان دور و غیر مربوط به گفتمان سیاسی موجود است که امکان هر نوع موضعگیری در هر جبهه ای را برای او ممکن می کند. چنین آزادی ای برای او در روزهای پیشرو امتیازی نخواهد داشت. حتی اگر او از تصریح مواضع خود خودداری کند افکار عمومی بنا به ماهیت خود فرایند طبقه بندی را در موردش انجام خواهد داد. در فرایند برجسته سازی برای یک خبر یا پدیده مرحله فریمینگ فازی تعیین کننده در میزان موفقیت موضوع در جلب توجه عموم است. اگر این مرحله به صورتی آگاهانه و مدیریت نشده انجام نشود. چهارچوب شناختی برای فرد از سوی عوامل ناشناخته و رقبا صورت خواهد گرفت. به نظر می رسد برای میرحسین مهم باشد که هر چه سریعتر چهارچوب مفاهیم و معانی همبسته با خود تعیین کند. قبل از آنکه توسط دیگران قالب بندی شود.
علی دایی ، علی دایی،علی دایی،....
دایی حیا کن تیم ملی رو رها کن، دایی حیا کن ....
ریموند ویلیامز گفته بود توده وجود نداره فقط شیوه های دیدن مردم به صورت توده وجود داره .ولی ظاهرا crowd واقعا وجود داره.
به جای دایی مردم رو عوض کنید
نوروز گلدی یاز گلدی
قارقا گتدی قاز گلدی
امیدوارم سالتونو روزتون و نوروزنتون به زلالی حس تحویل باشه.
بایراموز موبارک